مرکز ترجمه گهر
  • ورود / ثبت نام
  • صفحه اصلی
  • ثبت سفارش
  • لیست قیمت ترجمه
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • خدمات ما
    • ترجمه متون تخصصی
    • ترجمه تجاری و اداری
    • ترجمه متون تخصصی ویژه
    • ترجمه دانشگاهی
    • ترجمه رزومه
    • ترجمه کتاب
    • ترجمه فوری
  • راهنما
    • پذیرش نمایندگی
    • راهنمای ارسال سفارش
    • راهنمای پرداخت هزینه
  • سوالات متداول

اصطلاحات تخصصی صنایع غذایی + توضیح ( حروف A , B )

اصطلاحات تخصصیجولای 27, 2017saeid

صنایع غذایی یکی از رشته هایی که قبلا با نام مهندسی کشاورزی – صنایع فرآورده های کشاورزی شناخته شده بود و در سال 71 به رشته علوم و صنایع غذایی تغییر نام داد و خود به تنهایی یک رشته واحد و مجزا شد.

در ادامه اصطلاحات تخصصی صنایع غذایی در بخش حروف A , B   را مشاهده می کنید.

توضیح: این اصطلاحات کامل نمی باشند ، مرکز ترجمه گهر فقط لغات تخصصی پرکاربرد را در سایت قرار می دهد.

اصطلاحات و لغات تخصصی رشته صنایع غذایی حرف A

اصطلاح انگلیسی: absorbance
اصطلاح فارسی: جذب
مفهوم اصطلاح: تمایل یک ترکیب یا ماده به ترکیب یا ماده دیگر
اصطلاح انگلیسی: absorptiometer
اصطلاح فارسی: جذب نور سنج
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که بوسیله آن جذب نور اندازه گیری میشود. بنابراین میتوان آنرا برای اندازه گیری کمی محلولهای رنگی به کار برد. اصطلاحا بطور غلط به آن colorimeters میگویند. بسیاری از مواد ، مواد معدنی ، ویتامینها ، اسیدهای آمینه با معرف بخصوصی واکنش نشان میدهند. در نتیجه آن تشکیل جسم رنگی پیچیده ای میدهند. میزان رنگ به مقدار ماده مورد آزمایش بستگی دارد ، که با absorptiometer یا کالرمتر ( رنگ سنج ) واقعی اندازه گیری میشود.
اصطلاح انگلیسی: accumulation
اصطلاح فارسی: انباشتگی
مفهوم اصطلاح: گردهم آمدن ذراتی با تمایل بالا نسبت به هم و تشکیل ذرات بزرگتر
اصطلاح انگلیسی: accuracy
اصطلاح فارسی: دقت‌ ، صحت‌
مفهوم اصطلاح: میزان نزدیکی و کم بودن انحراف معیار به میانگین
اصطلاح انگلیسی: acetate
اصطلاح فارسی: استات
مفهوم اصطلاح: نمک اسید استیک ، شکلی که در آن ریشه استیل CH3CO از ترکیبی به acetate active ترکیب دیگر منتقل میشود. مانند استیل COA (کوآنزیم A). متابولیزم گلوکز و چربیها سبب تشکیل استات فعال میگردد.
اصطلاح انگلیسی: acetic acid
اصطلاح فارسی: اسید استیک
مفهوم اصطلاح: یکی از ساده ترین اسیدهای آلی بفرمول CH3COOH همچنین به vinegar مراجعه کنید.
اصطلاح انگلیسی: aceto , glycerides
اصطلاح فارسی: استوگلیسریدها
مفهوم اصطلاح: با تری گلیسرولیدها متفاوت است دارای دو یا چند زنجیر اسید چرب بوده که به مولکول گلیسرول متصل اند که قابل تعویض بوسیله اسید استیک میباشد. سه نوع موجود عبارتند ازiaceto ، triglycerides مثل monostearin ، monoaceto ، triglycerides مثل diacetomonoaceto و monoaceto ، distearinmonoaceto مثل diglyserides ، monostearin که در آن یک گروه ئیدروکسیل مربوط به گلیسرول آزاد میباشد. نام دیگر آن partial glyceride eserters است. اینها روغنی (چرب) نیستند دارای نقطه ذوب پایینتر از تریگلیسریدها بوده و در صنعت روغنهای نباتی و اسپرها ، بعنوان لایه فیلمی پوشاننده مواد غذایی و روغنهای سخت بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی: acetobacter
اصطلاح فارسی: استو باکتر
مفهوم اصطلاح: جنسی از باکتری از خانواده acetobacteria ، که الکل را به اسید استیک اکسیده میکند. acetobacter pasterurianus که به mycoderme aceti معروف است ، و bacterium aceti یا pasteruianum یکی از این نوع بوده و در صنعت سرکه سازی بکار میرود. همچنین به صورت film یا روکش نازکی روی جو خیسانده که تخمیر نشده ، wort نمک ترشیجات pickle brine و آب میوه ها بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی: acetoin
اصطلاح فارسی: استوئین
مفهوم اصطلاح: پیشرو دای استیل طعم کره است. بوسیله باکتریها در مرحله رسیدگی کره تولید میشود ، همچنین به هنگام تخمیر توسط مخمر yeast به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی: acetylcholine
اصطلاح فارسی: استیل کولین
مفهوم اصطلاح: استیل مشتق از کولین که از نرونهای عصبی انتهایی cholinergic nerves آزاد شده و ماهیچه را تحریک میکند.
اصطلاح انگلیسی: acid number
اصطلاح فارسی: عدد اسیدی
مفهوم اصطلاح: با توجه به چربیها اندازه hydrolytic خرابی یا فساد rancidity چربیهاست. چنین تعریف میشود که مقدار میلیگرم های پتاسیم قلیایی لازم جهت خنثی کردن اسیدهای چرب آزاد در یک گرم از چربی است ، عدد اسیدی نیز acid value یا ارزش اسیدی خوانده میشود. که یک طریقه شناسایی کیفیت تصفیه است. در اثنای آن اسیدهای چرب آزاد حرکت کرده و عدد اسیدی به مقدار کم تقلیل می یابد. همچنین راهنمایی برای فساد در انبار می باشد.
اصطلاح انگلیسی: acidity
اصطلاح فارسی: حموضت‌ ، اسیدیته‌ ، ترشی
مفهوم اصطلاح: غلظت یون های H مثبت.
اصطلاح انگلیسی: actin
اصطلاح فارسی: اکتین
مفهوم اصطلاح: یکی از پروتئین های ماهیچه است.
اصطلاح انگلیسی: activators
اصطلاح فارسی: آکتیواتور
مفهوم اصطلاح: با توجه به آنزیمها ، موادی هستند که سبب افزایش فعالیت آنزیمها از طریق غیر ویژه میشوند. فعال کننده ها قبل از عمل آنزیم روی ماده فعالیت انجام میدهند ، موادیکه جزو واکنش هستند ولی هیچگونه عملی در فعالیت جسم مورد عمل آنزیمی ندارند ، کو آنزیم میباشند. بسیاری از ریشه های معدنی ، فعال کننده هستند مثل آمیلاز بزاق که بوجود کلر احتیاج دارد. پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم و فسفات جز این گروهند.
اصطلاح انگلیسی: actomyosin
اصطلاح فارسی: آکتومیوزین
مفهوم اصطلاح: پروتئین قابل انقباض ماهیچه ها که از آکتین و میوسین تشکیل شده است. همچنین با آنزیمهای تجزیه ی ATP ، ATPase همراهند ، که انرژی در اثر این تجزیه آزاد میشود. این مراحل سبب تشکیل انرژی لازم برای ماهیچه ها میگردد.
اصطلاح انگلیسی: actual
اصطلاح فارسی: واقعی ، حقیقی
مفهوم اصطلاح: واقعی ، حقیقی
اصطلاح انگلیسی: additives
اصطلاح فارسی: افزودنی ها
مفهوم اصطلاح: شامل کلیه موادی که بطور عمدی وارد غذا کرده تا به آن وسیله حفظ و نگهداری ، خوشمزگی و ظاهر خوب غذا را سبب میشوند ، اینها عبارتند از امولسیفیرها emulsifiers ، (طعم) مطبوع کننده ها flavours ، قوام دهنده ها thickners ، نمک زننده ها curing agents ، مرطوب کننده ها huectants ، رنگها colours ، ویتامینها ، مینرالها (مواد معدنی) ، کپکها moulds ، مخمرها yeast ، و بازدارنده باکتریها bacterial inhibitors. اکثر اینها طبق قوانین در کشور مراعات میشود.
اصطلاح انگلیسی: adenosine
اصطلاح فارسی: ادنوزین
مفهوم اصطلاح: ترکیبی از باز (آدنین) ، با قند (رایبوز) میباشد. adenine ، ribose به صورتهای گوناگون مهم است مثل: Adenosine triphosphate که نقش مرکزی در تولید انرژی ماهیچه ای را دارد. به قسمتهای زیر: Adenosine diphosphate ، Adenosinetriphosphate ، Phpsphate bond ، energy rich و phosphokinase.
اصطلاح انگلیسی: adenosine diphosphate (ADP)
اصطلاح فارسی: ادنوزین دی فسفات
مفهوم اصطلاح: Adenine ، ribose ، phosphate
اصطلاح انگلیسی: ADI
اصطلاح فارسی: مصرف قابل قبول روزانه
مفهوم اصطلاح: acceptable daily intake: منظور مقدار لازم مواد شیمیایی جهت افزودن به مواد غذایی در کارخانه است
اصطلاح انگلیسی: adiabatic
اصطلاح فارسی: آدیاباتیک
مفهوم اصطلاح: فرایندی با تغییرات دما بدون انتقال حرارت
اصطلاح انگلیسی: adipose tissue
اصطلاح فارسی: بافت آدیپوز
مفهوم اصطلاح: بافت چربی در بدن را گویند.
اصطلاح انگلیسی: aerobic
اصطلاح فارسی: میکروارگانیسم های هوازی
مفهوم اصطلاح: میکروارگانیسم هایی که برای رشد به اکسیژن نیاز دارند.
اصطلاح انگلیسی: aflatoxin
اصطلاح فارسی: آفلاتوکسین
مفهوم اصطلاح: سمی که توسط برخی میکروارگانیسم ها مانند کپک ها تولید می شود.
اصطلاح انگلیسی: agar
اصطلاح فارسی: آگار
مفهوم اصطلاح: عصاه خشک شده برخی گیاهان دریایی که برای ایجاد ژل استفاده می شوند.
اصطلاح انگلیسی: aging
اصطلاح فارسی: عمل آوری آرد
مفهوم اصطلاح: الف ، اصطلاحی است که برای طرز عمل آرد با عاملهای اکسیدکننده بکار میرود. یعنی aging agents وقتیکه آرد آسیاب شده تازه به مدت چند هفته انبار شود ، اثر ماندگی میگیرد و حالت قویتر و بیشتر ارتجاعی خمیر و قرص نان برجسته تولید میکند و آرد به تدریج بی رنگ میشود ، عوامل شیمیایی بلافاصله این تغییرات را سبب میشوند. عوامل اکسید کننده مانند آمونیوم persulphate به مقدار 16ppm و برمات پتاسیم 2ppm, اصلاح کننده هستند ، اما بی رنگ نمیشوند. پراکسید ازت 5ppm پراکسید بنزول Novadelox20-40ppm بی رنگ میکنند اما اصلاح کننده نیستند. تری کلرور ازت 60ppm agene و دی اکسید کلر 30ppm Dyox, بی رنگ کننده و اصلاح کننده هستند. گزارشی که سال 1960 از Breed & flour Report آمده و توصیه میکند که فقط یک عامل بی رنگ کننده ، benzoyl peroxide بکار برده شود ، مقدارش بیش از 50ppm نباشد. هیچگونه محدودیتی در استفاده از عاملهای رساننده مانند اسید اسکوربیک بعمل نیامده است ، maturing و potassium agents: potassium bromate ammonium chlorine آرد کیک فقط chlorine chlorine, dioxide فقط آرد قهوه ای sulphur dioxide. ب ، در مورد رسیدگی شراب Wine aging در مورد عطر شراب bouquet و مطبوع بودن ملایم طعم snooth mellow, در اثر ماندن ، این عوامل بیشتر میشود ، همچنین زایل کردن تندی harsh و مزه مخمری yeasty taste در اثر اکسیداسیون آرام و تدریجی و تشکیل استرها. ج ، در مورد گوشت به قسمت Rigor mortis مراجعه نمایید.
اصطلاح انگلیسی: Agricultural
اصطلاح فارسی: زراعتی ، کشاورزی
مفهوم اصطلاح: به موضوعات و موارد مرتبط با زراعت و کشاورزی اطلاق می شود.
اصطلاح انگلیسی: aim
اصطلاح فارسی: هدف
مفهوم اصطلاح: هدف
اصطلاح انگلیسی: Airan
اصطلاح فارسی: آیران
مفهوم اصطلاح: شیر گاو ترش شده توسط لاکتوباسیلوس بولگاریکوس که در بلغارستان تهیته می شود.
اصطلاح انگلیسی: alanine
اصطلاح فارسی: اسید آمینه آلانین
مفهوم اصطلاح: یک نوع اسید آمینه غیر ضروری است
اصطلاح انگلیسی: albedo
اصطلاح فارسی: آلبدو
مفهوم اصطلاح: مغز سفید قسمت داخلی پوست مرکبات که به مزوکارپ نیز معروف است. 60-20 % تمام میوه است. شامل قندها ، سلولز ، پکتین ها ، بعنوان منبع پکتین در صنعت بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی: albumins
اصطلاح فارسی: آلبومین
مفهوم اصطلاح: پروتئین ساده (یعنی فاقد ماده خارجی است) محلول در آب ، در اثر حرارت منعقد میشود ، مثال: ovalbumin در سفیده تخم مرغ ، serum ، albumin در سرم خون ، لاکتالبومین در شیر. آلبومین را اغلب به جای هر پروتئین دیگر به کار میبرند ، مانند:albuminuria وجود پروتئین در ادرار که بیشتر سرم آلبومین بوده و چندان ضروری نیست.
اصطلاح انگلیسی: alcohol
اصطلاح فارسی: الکل
مفهوم اصطلاح: ترکیبی متشکل از عناصر کربن هیدروژن و نیتروژن با وزن مولکولی پایین و فرار
اصطلاح انگلیسی: alimentary pastes
اصطلاح فارسی: فراوردههای آرد سمولینا
مفهوم اصطلاح: خمیر شکل گرفته شده خشک که از آرد گندم با آب semolina و بعضی اوقات شیر و تخم مرغ درست شده است. قسمت اعظم خمیر در هوای گرم خشک گردیده و سپس بقیه ی آن به آرامی خشک میشود. لوله ای شکل ، حدود ربع اینچ قطر دارد در 3/4 اینچ
اصطلاح انگلیسی: allicin
اصطلاح فارسی: آلیسین
مفهوم اصطلاح: ترکیب گوگردی که در سیر طعم را به وجود می آورد.
اصطلاح انگلیسی: almond
اصطلاح فارسی: بادام‌ ، درخت‌ بادام‌ ، مغز بادام‌
مفهوم اصطلاح: بادام‌ ، درخت‌ بادام‌ ، مغز بادام‌
اصطلاح انگلیسی: Amadori
اصطلاح فارسی: تغیر آرایش آمادوری
مفهوم اصطلاح: یک واکنش واسطه در واکنش های میلارد است.
اصطلاح انگلیسی: amount
اصطلاح فارسی: میزان ، مقدار
مفهوم اصطلاح: میزان ، مقدار
اصطلاح انگلیسی: amygdalin
اصطلاح فارسی: آمیگدالین
مفهوم اصطلاح: گلوکوسید در بادام ، زرد آلو ، گیلاس ، که به وسیله آنزیم ئیدرولیز میشود.
اصطلاح انگلیسی: amylase
اصطلاح فارسی: آنزیم آمیلاز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که نشاسته را هیدرولیز می کند.
اصطلاح انگلیسی: amylases
اصطلاح فارسی: آمیلاز
مفهوم اصطلاح: آنزیمهایی که نشاسته و گلیکوژن را به مالتوز ئیدرولیز میکند.
اصطلاح انگلیسی: amylograph
اصطلاح فارسی: آمیلوگراف
مفهوم اصطلاح: اندازه گیری غلظت خمیر آرد از موقعیکه در 25 درجه سانتی گراد حرارت داده تا 90 درجه سانتی گراد در نتیجه خاصیت ور آمدن خمیر آب را بخوبی اندازه میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: amylopectin
اصطلاح فارسی: آمیلوپکتین
مفهوم اصطلاح: نشاسته شامل 25-20 درصد آمیلوز و بقیه آمیلوپکتین است.
اصطلاح انگلیسی: amylose
اصطلاح فارسی: آمیلوز
مفهوم اصطلاح: نشاسته از 2 بخش آمیلوز و آمیلو پکتین تشکیل شده است که بخش خطی تر و محلول تر آن آمیلوز نام دارد که با معرف های ید دار به رنگ آبی در می آید
اصطلاح انگلیسی: anabolism
اصطلاح فارسی: آنابولیسم
مفهوم اصطلاح: مرحله ای که در آن عملیات سازندگی صورت میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: Analysis
اصطلاح فارسی: جداگری ، فرگشایی ، تجزیه‌ ، تحلیل‌ ،
مفهوم اصطلاح: جداگری ، فرگشایی ، تجزیه‌ ، تحلیل‌ ،
اصطلاح انگلیسی: annatto
اصطلاح فارسی: آناتو
مفهوم اصطلاح: رنگی که از بذر غلافها و Bixin به دست میآید. جهت رنگ آمیزی کره و پنیر و بر طبق قانون به کار میرود.
اصطلاح انگلیسی: anthocyanins
اصطلاح فارسی: آنتوسیانین
مفهوم اصطلاح: رنگهای بنفش ، قرمز ، آبی محلول در آب که در اکثر میوه ها ، گلها ، برگها یافت میشود.
اصطلاح انگلیسی: anti , staling agent
اصطلاح فارسی: ضد بیاتی در نان
مفهوم اصطلاح: موادی که ماندگی را در نان عقب میاندازد و نانهای کوچک و مغز نان را به وجود می آورد.
اصطلاح انگلیسی: antienzymes
اصطلاح فارسی: ضدآنزیم
مفهوم اصطلاح: موادی که روی آنزیمهای مخصوصی اثر گذاشته و از فعالیت آن جلوگیری میکند.
اصطلاح انگلیسی: antimycotics
اصطلاح فارسی: ضد کپک
مفهوم اصطلاح: موادی که از رشد کپک جلوگیری میکند. موادی مانند پروپیونات سدیم و کلسیم ، متیل هیدرو بنزوات ئیدروکسی بنزوات متیل
اصطلاح انگلیسی: antioxidant
اصطلاح فارسی: ضد اکسیداسیون
مفهوم اصطلاح: موادی که توانایی جوگیری یا مهار اکسیداسیون را دارند.
اصطلاح انگلیسی: antioxidants
اصطلاح فارسی: ضد اکسید کننده ها
مفهوم اصطلاح: موادیکه از اکسیده شدن و زنگ زدگی چربیها جلوگیری میکند.
اصطلاح انگلیسی: AOAC International
اصطلاح فارسی: آ ، او ، آک
مفهوم اصطلاح: سازمان شیمی دان های کشاورزی که در سال 1884 شکل گرفت و با شروع مطالعه روی بارور کننده ها کار خود را آغاز کردند.
اصطلاح انگلیسی: appertization
اصطلاح فارسی: آپرتیزاسیون
مفهوم اصطلاح: اصطلاحی است که به وسیله فرانسویان به مراحلی اطلاق میشود که طی آن تمام میکروارگانیزم های مهم در غذا از بین میروند.
اصطلاح انگلیسی: Apple
اصطلاح فارسی: سیب
مفهوم اصطلاح: میوه ای از درخت مالوس سیلوستریس
اصطلاح انگلیسی: Application
اصطلاح فارسی: درخواست‌ ، درخواست‌ نامه‌ ، پشت‌ کار ، استعمال‌
مفهوم اصطلاح: درخواست‌ ، درخواست‌ نامه‌ ، پشت‌ کار ، استعمال‌
اصطلاح انگلیسی: apricot
اصطلاح فارسی: زردالو
مفهوم اصطلاح: زردالو
اصطلاح انگلیسی: arachidonic acid
اصطلاح فارسی: اسید آراچیدونیک (آراشیدونیک)
مفهوم اصطلاح: زنجیر مستقیم اسد چرب که 20 اتم کربن و 4 باند دوگانه. اسید آراشیدونیک فقط در چربی حیوانات وجود دارد.
اصطلاح انگلیسی: arachin
اصطلاح فارسی: آراچین
مفهوم اصطلاح: یکی از gloubin از بادام زمینی است.
اصطلاح انگلیسی: arginase
اصطلاح فارسی: آرجیناز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی است که آرجنین را به اوره و جهت نشاسته سیب زمینی که به عنوان غلیظ کننده در آبگوشت ، سس ها و غذاهای کنسرو شده به کار میرود.
اصطلاح انگلیسی: arginine
اصطلاح فارسی: آرجینین
مفهوم اصطلاح: اسید آمینه ای است که برای انسان بالغ ضروری است.
اصطلاح انگلیسی: arsenic
اصطلاح فارسی: آرسنیک
مفهوم اصطلاح: یکی از عناصر کمیاب که برای گیاه و حیوان ضروری نیست ، بلکه برای هر دو گروه سمی است حتی به مقدار خیلی ناچیز.
اصطلاح انگلیسی: artificial
اصطلاح فارسی: ساختگی ، مصنوعی ، بدلی
مفهوم اصطلاح: ساختگی ، مصنوعی ، بدلی
اصطلاح انگلیسی: ascorbic acid
اصطلاح فارسی: اسید آسکوربیک
مفهوم اصطلاح: ویتامین C که به نام L xyloascorbic که با ترکیب دیگری که خاصیت اسید آسکوربیکی کم دارد و بنام erthorbic acid دارای خاصیت احیا کنندگی زیادیست و به عنوان یک ضد اکسید کننده در غذاها و نیز به عنوان محافظ رنگ قرمز گوشت بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی: ascorbic acid oxidase
اصطلاح فارسی: اسید آسکوربیک اکسیداز
مفهوم اصطلاح: آنزیم گیاهی که اسید آسکوربیک را به فرم dehydro تبدیل میکند.
اصطلاح انگلیسی: aseptic filling
اصطلاح فارسی: پرکردن بهداشتی
مفهوم اصطلاح: موقعیکه غذا جامد یا مایع در قوطی استرلیزه میشود.
اصطلاح انگلیسی: ash
اصطلاح فارسی: خاکستر
مفهوم اصطلاح: باقیمانده پس از سوختن مواد آلی
اصطلاح انگلیسی: asparagine
اصطلاح فارسی: آسپارژین
مفهوم اصطلاح: نوعی اسید آمینه غیر ضروری
اصطلاح انگلیسی: aspartame
اصطلاح فارسی: آسپارتام
مفهوم اصطلاح: نوعی شیرین کننده مصنوعی با شیرین کنندگی 200 برابر ساکاروز
اصطلاح انگلیسی: aspartic acid
اصطلاح فارسی: اسید آسپارتیک
مفهوم اصطلاح: اسید آمینه غیر لازم amino succinic acid آمید ان آسپاراجین است.
اصطلاح انگلیسی: Aspergillus
اصطلاح فارسی: کپک آسپرژیلوس
مفهوم اصطلاح: یکی از مهمترین انواع قارچ ها که گونه فلاووس آن تولید کننده سم آفلاتوکسین است.
اصطلاح انگلیسی: Attention
اصطلاح فارسی: توجه‌ ، مواظ‌بت‌ ، دقت‌ ، خاط‌ر ، حواس‌ ، ادب‌ و نزاکت‌
مفهوم اصطلاح: توجه‌ ، مواظ‌بت‌ ، دقت‌ ، خاط‌ر ، حواس‌ ، ادب‌ و نزاکت‌ ،
اصطلاح انگلیسی: attribute
اصطلاح فارسی: نشان‌ ، خواص‌ ، شهرت‌ ، افتخار ، نسبت‌ دادن‌ ، حمل‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح: نشان‌ ، خواص‌ ، شهرت‌ ، افتخار ، نسبت‌ دادن‌ ، حمل‌ کردن‌
اصطلاح انگلیسی: available
اصطلاح فارسی: دردسترس‌ ، فراهم‌ ، قابل‌ استفاده‌ ، سودمند ، موجود
مفهوم اصطلاح: دردسترس‌ ، فراهم‌ ، قابل‌ استفاده‌ ، سودمند ، موجود
اصطلاح انگلیسی: average
اصطلاح فارسی: میانگین
مفهوم اصطلاح: میانگین
اصطلاح انگلیسی: avidin
اصطلاح فارسی: آویدین
مفهوم اصطلاح: پروتئین سفیده تخم مرغ که با ویتامین B تولید باند کرده. آنرا غیر قابل هضم میکند.
اصطلاح انگلیسی: avocado
اصطلاح فارسی: آوکادو
مفهوم اصطلاح: یا گلابیهای تمساح alligates pears بیشتر در نواحی استوایی آمریکا رشد میکند.
اصطلاح انگلیسی: aw
اصطلاح فارسی: فعالیت آبی
مفهوم اصطلاح: اصطلاحی که بیشتر در بخش خشک کردن مواد غذایی و میکروبیولوژی مواد غذایی کاربرد دارد و معنی آن میزان آب در دسترس در مواد غذایی است که مورد استفاده میکروارگانیسم ها قرار می گیرد.
اصطلاح انگلیسی: azeotrope
اصطلاح فارسی: آزوتروپ
مفهوم اصطلاح: مخلوطی از آب و حلالهای آلی که در اثر حرارت پایین تر از نقطه جوش تقطیر میشود.
اصطلاح انگلیسی: azotobacter
اصطلاح فارسی: ازوتو باکتر
مفهوم اصطلاح: جنسی از باکتریها از خانواده Azotobacteriaceae که ازت هوا را به ازت بافتهایشان تبدیل میکند.
اصطلاح انگلیسی: Azotobacter
اصطلاح فارسی: ازتوباکتر
مفهوم اصطلاح: جنس خاکزی خانواده باکتریاسه که نیتروژن خاک را با آمونیاک تبدیل می کند.

اصطلاحات و لغات تخصصی رشته صنایع غذایی حرف B

اصطلاح انگلیسی: b , galactosidase
اصطلاح فارسی: بتا گالاکتوزیداز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که بتا گالاکتان ها را هیدرولیز می کند.
اصطلاح انگلیسی: Babcock test
اصطلاح فارسی: تست بابکوک
مفهوم اصطلاح: تستی برای اندازه گیری چربی شیر
اصطلاح انگلیسی: Bacillus cereus
اصطلاح فارسی: باسیلوس سرئوس
مفهوم اصطلاح: باکتری اسپورزا در غلات به ویژه برنج که باعث تولید انتروتوکسین می شود.
اصطلاح انگلیسی: bacon
اصطلاح فارسی: بیکن
مفهوم اصطلاح: گوشت دودی شده عضله پشت خوک
اصطلاح انگلیسی: bacterial ring rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی حلقوی باکتریایی
مفهوم اصطلاح: نوعی پوسیدگی باکتریایی که در غده های سیب زمینی به ویژه هنگام فروش و پس از آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی میتواند باشد.
اصطلاح انگلیسی: bacterial soft rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی نرم باکتریایی
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد میوه و سبزی است که به صورت لزج و نرم شدن همراه با بوی نامطبوع دیده میشود. عامل این نوع فساد Ervinia carotovora و گونه های نزدیک به آن هستند که توانایی تجزیه پکتینها را دارند. Pseudomonas marginalis و انواع مختلفی از Clostridium و Bacillus نیز از این نوع فساد جدا شده اند.
اصطلاح انگلیسی: bacterial spot
اصطلاح فارسی: لکه باکتریایی
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد باکتریایی گوجه فرنگی که به صورت لکه روی آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی می توانند باشد.
اصطلاح انگلیسی: bactericidal
اصطلاح فارسی: باکتریوسیدال
مفهوم اصطلاح: ترکیباتی که باعث کشتن باکتری می شود.
اصطلاح انگلیسی: bactericide
اصطلاح فارسی: باکتری کش
مفهوم اصطلاح: به ماده شیمیایی گفته میشود که قادر به کشتن و از بین بردن باکتریهاست.
اصطلاح انگلیسی: bacteriocin
اصطلاح فارسی: باکتریوسین
مفهوم اصطلاح: پپتید های آنتی بیوتیک تولید شده توسط باکتری های اسید لاکتیک که باعث نابودی دیگر میکروارگانیسم ها می شود.
اصطلاح انگلیسی: bacteriophage
اصطلاح فارسی: باکتریوفاژ
مفهوم اصطلاح: ویروس هایی که با حمله به باکتری ها باعث مرگ آنها می شود.
اصطلاح انگلیسی: bacteriophage
اصطلاح فارسی: باکتری خوار
مفهوم اصطلاح: ویروسی که قادر به ایجاد عفونت در باکتری است یا به بیان دیگر ویروس ویژه باکتریها. ایجاد عفونت با باکتری خوارها کاملا اختصاصی است به طوری که یک باکتری خوار مشخص معمولا گونه و حتی سویه یا سویه های محدودی را مورد تهاجم قرار میدهد.
اصطلاح انگلیسی: bacteriostatic
اصطلاح فارسی: باکتری ایستا
مفهوم اصطلاح: ترکیب یا عاملی که از رشد و نمو باکتریها جلوگیری نموده بدون اینکه آنها را بکشد.
اصطلاح انگلیسی: bacteriostatic
اصطلاح فارسی: باکتریواستاتیک
مفهوم اصطلاح: شرایط یا ترکیباتی که باعث جلوگیری از رشد باکتری ها می شود.
اصطلاح انگلیسی: bacteroid
اصطلاح فارسی: باکتری واره
مفهوم اصطلاح: یاخته متورم و تغییر شکل یافته Rizobium که در غده های موجود در ریشه گیاهان تیره Leguminosae دیده میشود.
اصطلاح انگلیسی: bactoflash
اصطلاح فارسی: مایه فوری لبنیات
مفهوم اصطلاح: در صنایع تخمیری لبنیات به مایع لاکتیکی غلیظی گفته میشود که با روش انجماد فوری (نیتروژن مایع) به صورت یخ زده نگهداری و به همین صورت عرضه میشود. میزان 70 میلی لیتر از این مایه ترش برای تخمیر 1000 لیتر شیر در نظر گرفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: bactofugation
اصطلاح فارسی: جداسازی مکانیکی باکتریها (باکتوفوگاسیون)
مفهوم اصطلاح: به حذف باکتری ها از مواد غذایی مایع به ویژه شیر با استفاده از نیروی گریز از مرکز گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: bactogen
اصطلاح فارسی: باکتوژن
مفهوم اصطلاح: نوعی دستگاه تخمیر مداوم آزمایشگاهی است که با تغذیه مداوم کشت با محیط کشت جدید عوامل میکروبی تخمیر را در مرحله لگاریتمی نشو و نما حفظ میکند.
اصطلاح انگلیسی: bagasse
اصطلاح فارسی: تفاله نیشکر
مفهوم اصطلاح: پس مانده حاصل از عصاره گیری از نیشکر که حاوی حدود 50 درصد سلولز ، 25 درصد همی سلولز و 25 درصد لیگنین است. برای مصرف حیوانات ، سوخت و ساز مقوا از آن استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: baguette
اصطلاح فارسی: نان فرانسوی
مفهوم اصطلاح: نوعی نان فرانسوی است که حدود 60 سانتی متر طول و 250 گرم وزن و پوسته خشک و برشته دارد. معمولا برای تهیه ساندویچ مورد استفاده قرار میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: baker’s yeast
اصطلاح فارسی: مخمر نانوایی
مفهوم اصطلاح: واریته ای از Saccharomyces cerevisia که در نانوایی برای ور آوردن خمیر به جای خمیر مایه ترش سنتی مورد استفاده قرار میگیرد و برای این منظور هم انتخاب میشود.
اصطلاح انگلیسی: bakey taste
اصطلاح فارسی: طعم پختگی
مفهوم اصطلاح: طعمی است که در چای تهیه شده در دماهای بالا حاصل میشود و به آن طعم High fired نیز میگویند. البته طعم سوختگی نیست.
اصطلاح انگلیسی: baking powder
اصطلاح فارسی: پودر نانوایی
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که عمدتا بی کربنات سدیم دارد و با ترکیبات دیگری چون اسید های آلی مخلوط شده است. در موقع تولید خمیر و طبخ محصولات نانوایی تولید گاز Co2 کرده باعث ور آمدن خمیر و اسفنجی شدن محصول میشود.
اصطلاح انگلیسی: Baking powder
اصطلاح فارسی: بیکینگ پودر
مفهوم اصطلاح: پودر خمیرمایه‌ که جهت ایجاد گاز و افزایش حجم در نان و کیک استفاده می شود.
اصطلاح انگلیسی: baking soda
اصطلاح فارسی: جوش شیرین
مفهوم اصطلاح: پودری است که بر اثر حرارت و ترکیب با اسیدها تولید گاز Co2 میکند و در نانوایی برای اسفنجی شدن محصولات نانوایی مورد استفاده قرار میگیرد. فرمول شیمیایی آن HCO3Na.
اصطلاح انگلیسی: banana
اصطلاح فارسی: موز
مفهوم اصطلاح: میوه درخت موسا
اصطلاح انگلیسی: bar code
اصطلاح فارسی: کالا رمز
مفهوم اصطلاح: خطوطی موازی است که برای محصولات بسته بندی شده مورد استفاده قرار میگیرد. این خطوط شماره کالا را مشخص میکند. که با دستگاه خاصی خوانده میشود و کامپیوتر حسابگر فروشندگان بقیه اطلاعات کالا و از جمله قیمت را به فروشنده میدهد.
اصطلاح انگلیسی: barley
اصطلاح فارسی: جو ، شعیر
مفهوم اصطلاح: یکی از سخت ترین غلات با نام علمی هوردئوم ولگار
اصطلاح انگلیسی: Barleysugar
اصطلاح فارسی: اب‌ نبات‌
مفهوم اصطلاح: اب‌ نبات‌
اصطلاح انگلیسی: Barleywater
اصطلاح فارسی: ماشعیر
مفهوم اصطلاح: ماشعیر
اصطلاح انگلیسی: barn
اصطلاح فارسی: انبار مزرعه
مفهوم اصطلاح: به انبارهایی در مزرعه برای نگهداری محصول اطلاق میشود.
اصطلاح انگلیسی: barophile
اصطلاح فارسی: فشارگرا
مفهوم اصطلاح: به موجود زنده ای اطلاق میشود که نشو و نمای بهینه آن در فشارهای بالا صورت میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: barotolerant
اصطلاح فارسی: فشارپذیر
مفهوم اصطلاح: به موجود زنده ای اطلاق میشود که فشارهای بالا را تحمل میکند.
اصطلاح انگلیسی: barrier
اصطلاح فارسی: مانع‌
مفهوم اصطلاح: مانع‌
اصطلاح انگلیسی: base
اصطلاح فارسی: باز
مفهوم اصطلاح: ماده قلیایی که در محلول تولید یون هیدروکسی (OH) ، و با اسیدها تولید نمک میکند.
اصطلاح انگلیسی: base box
اصطلاح فارسی: واحد سطح ورق حلبی
مفهوم اصطلاح: واحد سطح ورق حلبی مورد استفاده در قوطی سازی کنسروها که معادل 31360 اینچ مربع است. برای مثال ورق شماره 90 بدین معنی است که صفحه ای فلزی با ضخامت مشخص و مساحت ذکر شده بالا بایستی 90 پوند در سیستم انگلیسی وزن داشته باشد.
اصطلاح انگلیسی: basidiomycetes
اصطلاح فارسی: بازیدیومیستها
مفهوم اصطلاح: به رده ای از قارچها گفته میشود که علاوه بر هاگ غیر جنسی ، هاگ ویژه ای بنام Basidiospore (هاگ جنسی خارجی ، هاگ جنسی آزاد) تولید میکنند. بازیدیو میستها قارچهای خوراکی ، زنگها و سیاهکهای گیاهان را در بر میگیرند
اصطلاح انگلیسی: basidiospore
اصطلاح فارسی: بازیدیوسپور
مفهوم اصطلاح: نوعی اسپور جنسی است که قارچهای رده بازیدیو میست تولید میکنند. این اسپورها آزادند (در پوشش با کیسه ویژه ای محصور نیستند) و روی عضوی به نام بازیدی تشکیل میشوند.
اصطلاح انگلیسی: basidium
اصطلاح فارسی: بازیدیوم
مفهوم اصطلاح: عضوی در قارچهای رده بازیدیو میست که روی آن هاگهای جنسی به نام بازیدیو سپور (هاگ جنسی خارجی) تشکیل میشود کلمه بازیدیوم در جمع بازیدیا گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: batch
اصطلاح فارسی: مقدار نان‌ دریک پخت‌ ، دسته‌
مفهوم اصطلاح: مقدار نان‌ دریک پخت‌ ، دسته‌
اصطلاح انگلیسی: batter
اصطلاح فارسی: خمیر رقیق
مفهوم اصطلاح: خمیری است که برای پوشش محصولاتی چون قطعات ماهی استفاده میشود ، به خمیرهای رقیق که برای محصولاتی چون کیک مور استفاده قرار میگیرد نیز اطلاق میشود.
اصطلاح انگلیسی: baudouin test
اصطلاح فارسی: آزمایش روغن کنجد
مفهوم اصطلاح: روغن خام کنجد با اتانول و آمونیاک که به آن محلول ساکاروز اسیدی اضافه شود رنگ صورتی پر رنگ تولید میکند. این آزمایش میتواند مقدار جزیی روغن کنجد در روغنهای دیگر را مشخص کند. در ایتالیا برای تشخیص روغن کنجد در روغن زیتون و در هند برای تشخیص روغن کنجد در روغن حیوانی استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: baume
اصطلاح فارسی: بومه
مفهوم اصطلاح: واحد ی است برای اندازه گیری چگالی مایعات. عبارتست است از ثقل ویژه مایعات سنگین تر از آب در دمای 60 درجه فارنهایت (حدود 15 درجه سانتی گراد). برای مثال 66.3 درجه بومه برابر 1.8424 میباشد و این عدد ثقل ویژه مایع در 60 درجه فارنهایت است.
اصطلاح انگلیسی: beaded can
اصطلاح فارسی: قوطی کنگره دار
مفهوم اصطلاح: قوطی کنسروی که در بدنه آن برجستگیهای قوسی خاصی برای استحکام بیشتر ایجاد شده است.
اصطلاح انگلیسی: bean
اصطلاح فارسی: باقلا ، لوبیا ، دانه‌ ، حبه‌ ، چیزکم‌ ارزش‌ وجزئی
مفهوم اصطلاح: باقلا ، لوبیا ، دانه‌ ، حبه‌ ، چیزکم‌ ارزش‌ وجزئی
اصطلاح انگلیسی: Beef
اصطلاح فارسی: گوشت‌ گاو ، پرواری کردن‌ و ذبح‌
مفهوم اصطلاح: گوشت تهیه شده از گاو نر
اصطلاح انگلیسی: beef tea
اصطلاح فارسی: جوشانده گوشت گاو
مفهوم اصطلاح: عصاره گوشت جوشانیده شده گوشت گاو.

اصطلاح انگلیسی: beefalo
اصطلاح فارسی: بیفالو
مفهوم اصطلاح: گوشت نژادی بین گاو و بوفالو

اصطلاح انگلیسی: beet root
اصطلاح فارسی: چغندر لبویی
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Chenopediaceae که ریشه بزرگ آن خوراکی است.

اصطلاح انگلیسی: beizoic acid
اصطلاح فارسی: اسید بنزوئیک
مفهوم اصطلاح: اسید بنزوئیک

اصطلاح انگلیسی: belt conveyor
اصطلاح فارسی: تسمه نقاله
مفهوم اصطلاح: نقاله ایست که دارای یک تسمه ممتد است. تسمه روی سطح صاف و یا غلتکهایی تکیه دارد و با آن کیسه ها و مواد بسته بندی دیگر را منتقل میکنند. امکان حمل مواد فله ای با آن در شیب کم نیز وجود دارد.

اصطلاح انگلیسی: belt press
اصطلاح فارسی: عصاره گیر تسمه ای
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که از دو تسمه نقاله درست شده است و خمیر میوه بین آنها قرار گرفته با رولرهای فشار دهنده پشت تسمه ها ، عصاره از خمیر میوه خارج میشود.

اصطلاح انگلیسی: beneficial effect
اصطلاح فارسی: اثرات سودمند
مفهوم اصطلاح: به مجموعه اثرات مثبت و موثر در راستای هدف اطلاق می شود.

اصطلاح انگلیسی: benign
اصطلاح فارسی: خوش خیم
مفهوم اصطلاح: نوع ملایم و بی خطر بیماری مخصوصا در ارتباط با سرطان.

اصطلاح انگلیسی: bentonite
اصطلاح فارسی: بنتونیت
مفهوم اصطلاح: نوعی خاک رس کلوئیدی است. که جذب کننده رنگیزه است و برای رنگبری مایعات غذایی از آن استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی: benzoic acid
اصطلاح فارسی: بنزوئیک اسید
مفهوم اصطلاح: یک نگهدارنده طبیعی که در آن نمک های سیدیم کلسیم و پتاسیم به کار رفته است و در سوسس ها به کار می رود.

اصطلاح انگلیسی: beri beri
اصطلاح فارسی: بری بری
مفهوم اصطلاح: نوعی بیماری ناشی از کمبود ویتامین ب ، 1 (تیامین) که به دو صورت بری بری خشک و بری بری مرطوب بروز میکند. نوع خشک آن با ضعف شدید ، اختلالات عصبی و لاغری همراه است در حالیکه در نوع مرطوب ، تورم و نارسایی قلبی مشاهده میشود.

اصطلاح انگلیسی: berry
اصطلاح فارسی: سته
مفهوم اصطلاح: به میوه های آبداری که دارای تخمها ی ریز هستند مثل تمشک ، شاه توت و گوجه فرنگی گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: beta particles
اصطلاح فارسی: ذرات بتا
مفهوم اصطلاح: ذرات یونیزه منفی که از هسته اتم ماده رادیو اکتیو با سرعت خیلی زیاد منتشر و در واقع به صورت الکترون در پرتو تابی یونیزه برای میکروب کشی استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: beta rays
اصطلاح فارسی: اشعه بتا
مفهوم اصطلاح: جریانی از ذرات بتا که از اتم رادیو اکتیو با بار منفی و سرعت زیاد منتشر میشود.
اصطلاح انگلیسی: BHA
اصطلاح فارسی: هیدروکسی آنیزول بوتیلیت شده
مفهوم اصطلاح: نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود و مقاومت دمایی بالایی دارد.
اصطلاح انگلیسی: BHT
اصطلاح فارسی: هیدروکسی تولوئن بوتیلیت شده
مفهوم اصطلاح: نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود.
اصطلاح انگلیسی: bifid
اصطلاح فارسی: منشعب
مفهوم اصطلاح: به باکتری میله ای با یک یا هر دو انتهای منشعب گفته میشود. انشعابات مذکور ممکن است کوتاه و گرزی شکل و یا کوتاه و مدور با قطری بزرگتر از قطر بدنه اصلی سلول باشند.
اصطلاح انگلیسی: bifidobacteria
اصطلاح فارسی: بیفیدوباکتریا
مفهوم اصطلاح: نوعی باکتری که جزء پروبیوتیک ها است.
اصطلاح انگلیسی: Bifidobacterium spp.
اصطلاح فارسی: بیفیدوباکتریوم
مفهوم اصطلاح: باکتری های خانواده بیفیدوباتریوم که جزء پروبیوتیک ها طبقه بندی میشوند.
اصطلاح انگلیسی: bin
اصطلاح فارسی: کندو
مفهوم اصطلاح: در صنایع غلات به هر یک از واحد های سیلو که برای نگهداری محصولاتی چون گندم استفاده میشود گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: binding agent
اصطلاح فارسی: ماده چسباننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که برای چسبانیدن ذرات مواد غذایی به هم و ایجاد گرانول استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: bio , autographic method
اصطلاح فارسی: روش بیو اتوگرافیک
مفهوم اصطلاح: روشی است آزمایشگاهی که از آن به منظور جست و جو و جدا کردن میکروبهای مولد عوامل رشد یا آنتی بیوتیکها استفاده میشود. در این روش ، سویه حساس یا مورد نظر را که به منظور پیدا کردن میکروب مولد عوامل رشد و یا آنتی بیوتیک مورد استفاده قرار میگیرد در تشک پتری حاوی محیط آگار دار مناسبی کشت میدهند. در تشک پتری دیگری رقت مناسبی از خاک را در سطح محیط ژلوز دار مناسب کشت میکنند تا تعدادی پرگنه مجزا در سطح آن تشکیل شود. سپس محیط ژلوز دار دوم را روی محیط اول منتقل میکنند. نفوذ عوامل رشد از کشت دوم به کشت اول که در زیر آن قرار گرفته است باعث نشو و نمای سویه حساس میشود (در صورتی که عوامل رشد نفوذ میکنند) و یا در صورت نفوذ آنتی بیوتیک نشو و نما صورت نمیگیرد.
اصطلاح انگلیسی: bio , electerical impedance
اصطلاح فارسی: مقاومت الکتریکی زیستی
مفهوم اصطلاح: روشی است که با استفاده از مقاومت الکتریکی گوشت ، به مقدار چربی آن پی میبرند.
اصطلاح انگلیسی: bioconvertion
اصطلاح فارسی: زیست تبدیلی
مفهوم اصطلاح: به تغییر ساختمان شیمیایی مواد به وسیله میکروبها و یه آنزیمهای آنها گفته میشود. به عنوان نمونه تبدیل گلوکز را به فروکتوز میتوان مثال آورد که در واقع نوعی ایزومر سازی است ، ولی این تغییرات همیشه ساده نیست و ممکن است هر نوع تغییر شیمیایی را شامل شود.
اصطلاح انگلیسی: biodegradable
اصطلاح فارسی: تجزیه پذیر زیستی
مفهوم اصطلاح: قابل تجزیه به وسیله موجودات زنده. این اصطلاح معمولا در مورد ترکیبات آلی مصنوعی مثل حشره کشها ، مواد تمیز کننده و غیره به کار میرود.
اصطلاح انگلیسی: biological availability
اصطلاح فارسی: ارزش زیستی غذا
مفهوم اصطلاح: مقدار ماده مغذی که قابل استفاده برای بدن است. زیرا برخی از ترکیبات جذب نمیشوند و اثر زیستی ندارند. مثلا Avidin سفیده تخم مرغ میتواند از جذب بیوتین جلوگیری کند و Lysine میتواند از طریق ایجاد واکنش میلارد غیر قابل جذب شود.
اصطلاح انگلیسی: biological oxidation
اصطلاح فارسی: اکسیداسیون زیستی
مفهوم اصطلاح: اکسید شدن مواد آلی بر اثر فعالیت میکروارگانیسم های هوازی در محیطی حاوی مواد آلی که در آن ماده ای به ماده با ثبات تر تبدیل شود.
اصطلاح انگلیسی: biological value
اصطلاح فارسی: ارزش زیستی غذا
مفهوم اصطلاح: یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت پروتئین ها که عبارتست از نسبت نیتروژن قابل استفاده در بدن به نیتروژن جذب شده از یک پروتئین بر حسب درصد.
اصطلاح انگلیسی: bioluminescence
اصطلاح فارسی: نورتابی حیاتی
مفهوم اصطلاح: نورزایی که موجودات زنده (مثل کرم شب تاب و بعضی میکرو ارگانیسمها) صورت میدهند.
اصطلاح انگلیسی: bioreactor
اصطلاح فارسی: واکنش گر زیستی
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که در آن مواد اولیه بر اثر میکروبها و یا آنزیمها به ترکیبات مورد نظر تبدیل میشوند.
اصطلاح انگلیسی: biotic phase
اصطلاح فارسی: بخش زنده
مفهوم اصطلاح: در دستگاه واکنش گر زیستی ، به توده میکروبی اطلاق میشود.
اصطلاح انگلیسی: biotin
اصطلاح فارسی: بیوتین ، ویتامین H
مفهوم اصطلاح: یکی از ویتامینهای ب ، کمپلکس که در تثبیت گاز کربنیک برای سنتز اسیدهای چرب دخالت میکند.
اصطلاح انگلیسی: biovar
اصطلاح فارسی: بیووار ، زیمونه
مفهوم اصطلاح: به واریته های سرولوژیک گفته میشود که تشخیص آنها بر اساس تخمیر قندهای مختلف استوار است.
اصطلاح انگلیسی: biscuit
اصطلاح فارسی: بیسکوئیت
مفهوم اصطلاح: محصول تهیه شده از آرد غلات که در دمای بالا پخته می شود.
اصطلاح انگلیسی: bitter
اصطلاح فارسی: تلخ
مفهوم اصطلاح: طعم تلخ که در وسط و عقب زبان حس میشود. مانند طعم تلخ سولفات کوئینین.
اصطلاح انگلیسی: bitty cream
اصطلاح فارسی: خامه بریده
مفهوم اصطلاح: قشر چربی که به صورت ذرات ریز روی شیر ظاهر میشود و علت آن خوب پاستوریزه نشدن شیر است. عامل آن آنزیم لسیتیناز است که از میکروارگانیسم Bacillus cereus تولید میشود.
اصطلاح انگلیسی: bitty cream
اصطلاح فارسی: انعقاد شیرین
مفهوم اصطلاح: پدیده ای که در اثر فعالیت باکتری باسیلوس سرئوس در شیر ایجاد می شود.
اصطلاح انگلیسی: bixin
اصطلاح فارسی: بیکسین
مفهوم اصطلاح: یک پیگمان رنگی که در گیاه آناتو وجود دارد.
اصطلاح انگلیسی: black mold rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی کپکی سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی پوسیدگی یا فساد بعضی از میوه ها و سبزیجات که عامل آن Aspergillus niger است. وجه تسمیه این نوع پوسیدگی وجود توده های اسپور قهوه ای تیره یا سیاه کپک مذکور است.
اصطلاح انگلیسی: black olive
اصطلاح فارسی: زیتون سیاه
مفهوم اصطلاح: زیتون سیاه
اصطلاح انگلیسی: black plate
اصطلاح فارسی: ورق سیاه
مفهوم اصطلاح: ورق فولاد دارای کربن بسیار کم جهت ساختن ورق های قلع دار قوطیهای حلبی کنسرو.
اصطلاح انگلیسی: black rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد یا پوسیدگی سیاه رنگ میوه و سبزی که عوامل آن انواعی از کپک Alternaria و گاهی Ceratostomella ، Physalospora و سایر جنسهای کپکی هستند.
اصطلاح انگلیسی: black spot
اصطلاح فارسی: نقطه سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی لکه سیاه رنگ که بر اثر Cladosporium herbarum و بعضی دیگر از کپکهای سیاه رنگ روی گوشت به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی: black spots
اصطلاح فارسی: لکه سیاه ، نقاط سیاه
مفهوم اصطلاح: لکه سیاه ، نقاط سیاه
اصطلاح انگلیسی: blackberry
اصطلاح فارسی: تمشک
مفهوم اصطلاح: میوه یک گیاه بوته ای از جنس rubus است که سیاه رنگ بوده و خوراکی است.
اصطلاح انگلیسی: blancher
اصطلاح فارسی: دستگاه آنزیم بری
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که با استفاده از آب یا بخار داغ به منظور آنزیم بری در کارخانه های مواد غذایی به ویژه کنسرو سازی مورد استفاده قرار میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: blanching
اصطلاح فارسی: آنزیم بری
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن تا حدود 95 درجه سانتی گراد که معمولا با آب یا بخار داغ جهت غیر فعال کردن آنزیمهای طبیعی موجود در سبزیها و میوه ها انجام میشود.
اصطلاح انگلیسی: blast freezing
اصطلاح فارسی: انجماد هوایی
مفهوم اصطلاح: روشی از یخ زدن مواد غذایی است. در این روش با فرستادن هوای 10-تا 40-درجه سانتی گراد به اطراف بسته غذا و یا قطعه غذا باعث یخ زدن آن میشوند.
اصطلاح انگلیسی: blastospore
اصطلاح فارسی: بلاستوسپور
مفهوم اصطلاح: هاگ غیر جنسی در قارچها که به روش بلاستیک و با تشکیل جوانه هایی روی یاخته رویشی یا اسپور قبلی به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی: bleaching
اصطلاح فارسی: رنگ بری
مفهوم اصطلاح: حذف رنگ در مواد غذایی به ویژه در آرد ها و روغن ها
اصطلاح انگلیسی: bleaching agent
اصطلاح فارسی: بی رنگ کننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای برای سفید کردن یا پروراندن آرد نان برای به وجود آوردن ویژگیهای لازم رنگ و الاستیسیته بافت خمیر. گاهی در رنگ بری مواد غذایی نظیر روغن نیز به کار میرود.
اصطلاح انگلیسی: bleeder
اصطلاح فارسی: شیر خروج هوا
مفهوم اصطلاح: سوراخهای شیر داری که روی دستگاه های اتو کلاو و یا دستگاه های حرارتی دو جداره تعبیه میشودتا هوای داخل اتوکلاو را در ابتدای شروع خارج کند ، برای خارج کردن آب تقطیر شده بین دو جداره دستگاه حرارتی هم به کار برده میشود.
اصطلاح انگلیسی: blue milk
اصطلاح فارسی: شیر لکه آبی
مفهوم اصطلاح: نوعی آلودگی میکروبی در شیرکه به صورت لکه هایی به رنگ آبی یا متمایل به آبی در سطح شیر تظاهر میکند. نشو و نمای peseudomonas syncyanea به صورت کشت خالص در شیر باعث به وجود آمدن رنگ آبی ، خاکستری تا متمایل به قهوه ای میشود. ولی همراه با یک باکتری مولد اسید مثل Streptococcus lactis رنگ آبی سیر به وجود می آورند.
اصطلاح انگلیسی: blue mold rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی کپکی آبی
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد میوه و سبزی که عامل آن penicillium digitatum و برخی دیگر از انواع پنیسلیوم هستند. رنگ سبز مایل به آبی هاگهای این کپکها وجه تسمیه این نوع پوسیدگی است.
اصطلاح انگلیسی: BOD
اصطلاح فارسی: بی. او. دی
مفهوم اصطلاح: biological oxygen demend
اصطلاح انگلیسی: body
اصطلاح فارسی: قوام
مفهوم اصطلاح: حالتی از طعم است که در دهان باعت احساس پر بودن و بافت داشتن میکند. این حالت نشانه کیفیت خوب است. یکی از خصوصیات خوب قهوه هم همین است.
اصطلاح انگلیسی: body flange
اصطلاح فارسی: لبه بدنه قوطی
مفهوم اصطلاح: خمیدگی لبه بدنه قوطیهای فلزی که لبه سر قوطی در آن قفل میشود.
اصطلاح انگلیسی: body hook
اصطلاح فارسی: قلاب بدنه
مفهوم اصطلاح: لبه خم شده (فلنج) قوطی کمپوت که در درز آن وارد میشود را قلاب بدنه میگویند.
اصطلاح انگلیسی: boil , in , bag
اصطلاح فارسی: کیسه مقاوم به حرارت
مفهوم اصطلاح: کیسه ای از جنس پلی استر است که به حرارت مقاوم است و مواد غذایی را در آن بسته بندی میکنند و قبل از مصرف ، آن را در آب جوش حرارت میدهند.
اصطلاح انگلیسی: boiled sweet
اصطلاح فارسی: خمیر پولکی
مفهوم اصطلاح: از حرارت دادن محلول شکر با کرم تار تار در دمای 155-149 درجه سانتی گراد شیره ای به وجود می آید که حدود 97 درصد ماده جامد دارد. این شیره دارای ساکاروز ، دکستروز و فروکتوز است و می توان آنرا به صورت پولکی در آورد.
اصطلاح انگلیسی: boiler scale
اصطلاح فارسی: رسوب دیگ بخار
مفهوم اصطلاح: رسوباتی هستند که در اثر تبخیر آب در دیگ بخار بر سطح داخلی بدنه آن میچسبند.
اصطلاح انگلیسی: boiling point
اصطلاح فارسی: نقطه جوش
مفهوم اصطلاح: دمایی که در آن مایع در فشار اتمسفر یک به جوش می آید.
اصطلاح انگلیسی: boiling water
اصطلاح فارسی: آب در حال جوشش
مفهوم اصطلاح:
اصطلاح انگلیسی: bolting
اصطلاح فارسی: الک کردن
مفهوم اصطلاح: جدا کردن ذرات درشت از ذرات ریز موادی چون آرد به وسیله الک یا پارچه
اصطلاح انگلیسی: Bond
اصطلاح فارسی: قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزام‌اور ، عهد
مفهوم اصطلاح: قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزام‌اور ، عهد
اصطلاح انگلیسی: bone charcoale
اصطلاح فارسی: زغال حیوانی
مفهوم اصطلاح: از حرارت دادن استخوان به نحوی که تمام مواد آلی آن بسوزد و فقط کربن باقی بماند تولید و برای تصفیه شربتها و مایعات استفاده میشود. ذغال حیوانی مواد رنگی و بعضی دیگر از ناخالصیها را جذب میکند.
اصطلاح انگلیسی: bone meal
اصطلاح فارسی: پودر استخوان
مفهوم اصطلاح: استخوان چربی گرفته است که پس از آسیاب شدن به عنوان منبع کلسیم و فسفر در غذای انسان و حیوانات و حتی به عنوان کود برای گیاهان مورد استفاده قرار میگیرد.
اصطلاح انگلیسی: boost
اصطلاح فارسی: ترقی ، بالارفتن‌ ، ترقی دادن‌ ، جلوبردن‌ ، بالابردن‌
مفهوم اصطلاح: ترقی ، بالارفتن‌ ، ترقی دادن‌ ، جلوبردن‌ ، بالابردن‌
اصطلاح انگلیسی: borax
اصطلاح فارسی: بوراکس
مفهوم اصطلاح: نمک سدیم بورات است که همراه با نمکهای دیگر از معادن بیابانهای کالیفرنیا استخراج میشود. تولید محلول قلیایی میکند. از این ماده برای سختی گیری آب به عنوا ن نگهدارنده مواد غذایی و ساخت شیشه آلات استفاده میشود. فرمول آن Na2B4O7 است.
اصطلاح انگلیسی: boric acid
اصطلاح فارسی: اسید بوریک
مفهوم اصطلاح: اسید آلی که برای نگهداری بیکن و مارگارین استفاده می شود.
اصطلاح انگلیسی: boron
اصطلاح فارسی: بور
مفهوم اصطلاح: در فارسی سفید رنگ معنی شده است. به صورت پودر یا بلورهای سفید رنگ است. اسید بوریک H3BO3 از آن ساخته میشود. ترکیبات نمکی این عنصر در سختی گیری آب ، صابون سازی و رنگبری استفاه میشود.
اصطلاح انگلیسی: Bottle
اصطلاح فارسی: بط‌ری ، شیشه‌ ، محتوی یک بط‌ری ، دربط‌ری ریختن‌
مفهوم اصطلاح: بط‌ری ، شیشه‌ ، محتوی یک بط‌ری ، دربط‌ری ریختن‌
اصطلاح انگلیسی: bottled tea
اصطلاح فارسی: نوشابه چای
مفهوم اصطلاح: نوعی نوشیدنی است که ماده اصلی آن چای است و مورد علاقه برخی اقوام است که به صورت بطری شده و آماده تولید میشود. کشور اندونزی نوعی نوشابه از چای سبز به صورت بطری شده آماده تولید میکند که 20 درصد از نوشابه آن کشور را تشکیل میدهد.
اصطلاح انگلیسی: bottom seam
اصطلاح فارسی: درز کف قوطی
مفهوم اصطلاح: درز دو کف قوطی کنسرو که کارخانه سازنده تعبیه میکند.
اصطلاح انگلیسی: bottom yeast
اصطلاح فارسی: مخمر کف زی
مفهوم اصطلاح: به سویه هایی از Saccharomyces cervisiae گفته میشود که دمای تخمیر هنگام استفاده از آنها 5 تا 10 درجه سانتی گراد است و ضمن تخمیر در ته ظرف رسوب میکنند.
اصطلاح انگلیسی: botulinum cook
اصطلاح فارسی: پخت بوتولینم
مفهوم اصطلاح: حرارت لازم برای از بین بردن کامل Clostridium botulinum که هاگ آن به حرارت مقاوم است. باکتری یاد شده تولید سم خطرناکی میکند.
اصطلاح انگلیسی: botulism
اصطلاح فارسی: مسمومیت بوتولیک ، بوتولیسم
مفهوم اصطلاح: نوعی مسمومیت غذایی است که زهرابه Clostridium botulinum به وجو می آورد. زهرابه این باکتری اگر مدت 10 دقیقه در دمای 80 درجه سانتی گراد قرار گیرد غیر فعال میشود. ولی در مواد غذایی مقاوم تر است و برای از بین بردن آن باید مواد غذایی را جوشانید و یا زمان بیشتری حرارت داد. اسپور میکروب فوق به حرارت بسیار مقاوم بوده و بایستی در 121 درجه و یا بیشتر از بین برود.
اصطلاح انگلیسی: bound water
اصطلاح فارسی: آب مقید
مفهوم اصطلاح: لایه هایی از مولکولهای آب که به شدت به آب تک لایه متصل هستند و قابل حرکت یا یخ زدن نیستند و همچنین ممکن است به صورت آب متبلور در شبکه بلورهای هیدراته وجود داشته باشند. مقدار این آب کمتر از آب چند لایه ای است.
اصطلاح انگلیسی: bowel
اصطلاح فارسی: روده بزرگ
مفهوم اصطلاح: آخرین قسمت دستگاه گوارش به روده بزرگ معروف است. در این قسمت مقدار کمی مواد غذایی ولی مقدار زیادی آب جذب خون میشود.
اصطلاح انگلیسی: braise
اصطلاح فارسی: بخارپز کردن
مفهوم اصطلاح: fricassee
اصطلاح انگلیسی: bran
اصطلاح فارسی: سبوس
مفهوم اصطلاح: لایه خارجی گندم که پس از آسیاب کردن آن را از آرد جدا میکنند
اصطلاح انگلیسی: Bread
اصطلاح فارسی: نان‌ ، قوت‌ ، نان‌ زدن‌ به‌
مفهوم اصطلاح: نان‌ ، قوت‌ ، نان‌ زدن‌ به‌
اصطلاح انگلیسی: bread improver
اصطلاح فارسی: بهبود دهنده نان
مفهوم اصطلاح: ماده یا مخلوطی از مواد است که به آرد اضافه میکنند تا کیفیت نان بهبود یابد. این ماده شامل ترکیباتی چون آسکوربیک اسید ، امولسیون کننده و آلفا آمیلاز است.
اصطلاح انگلیسی: bread molds
اصطلاح فارسی: کپکهای نان
مفهوم اصطلاح: به کپکهایی گفته میشود که در صورت وجود شرایط مساعد باعث فساد نان میگردند. از آن جمله میتوان از Rhizopus stolonifer (مترادف R.nigricans ) با میسلیوم سفید پنبه ای و هاگ دانهای سیاه نام برد.
اصطلاح انگلیسی: break point chlorination
اصطلاح فارسی: نقطه عطف کلر زنی آب
مفهوم اصطلاح: نقطه ای از منحنی کلر زنی آب که بیش از آن کلر به صورت آزاد و موثر وجود دارد و پایین تر از آن نقطه ، کلر موجود در آب به صورت ترکیبی یا ترکیب شده با مواد آلی است.
اصطلاح انگلیسی: breather
اصطلاح فارسی: روزنه دار
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی معمولا به کنسروهایی گفته میشود که دارای سوراخهای بسیار ریزی هستند به طوری که هوا از آنها عبور میکند ولی ممکن است میکروبها از آنها عبور نکنند.
اصطلاح انگلیسی: breathing package
اصطلاح فارسی: بسته بندی تهویه ای
مفهوم اصطلاح: نوعی بسته بندی که به منظور تبادل یا خروج و ورود حرارت یا هوا ، در آن سوراخهایی ریز تعبیه میشود.
اصطلاح انگلیسی: breeding
اصطلاح فارسی: پرورش ، تولید مثل
مفهوم اصطلاح: پرورش ، تولید مثل
اصطلاح انگلیسی: bright tea
اصطلاح فارسی: چای خوشرنگ
مفهوم اصطلاح: به چایی که در فنجان رنگ خوب و شفاف دارد گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: brine
اصطلاح فارسی: آب نمک
مفهوم اصطلاح: محلول آب و نمک که ممکن است درصدی شکر نیز به همراه داشته باشد و برای قوطی کردن سبزیها از آن استفاده میشود. به عبارت دیکر به عنوان ماده پرکننده فضای خالی بین قطعات سبزی داخل قوطی از آن استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: brisk tea
اصطلاح فارسی: چای غلیظ
مفهوم اصطلاح: چای غلیظی که بتواند طعم تند چای را مشخص کند. این خصوصیت در اثر تخمیر و فرآیند خوب حاصل میشود.
اصطلاح انگلیسی: brix
اصطلاح فارسی: بریکس ، درجه بریکس
مفهوم اصطلاح: مقدار کل مواد جامد محلول در آب که با دستگاه رفراکتومتر تعیین میشود.
اصطلاح انگلیسی: Brix
اصطلاح فارسی: غلظت مواد جامد
مفهوم اصطلاح: غلظت مواد جامد
اصطلاح انگلیسی: brix , acid ratio
اصطلاح فارسی: نسبت بریکس ، اسید
مفهوم اصطلاح: نسبت درجه بریکس به مقدار اسید در 100 گرم عصاره میوه یا شربت.
اصطلاح انگلیسی: brix hydrometer
اصطلاح فارسی: چگالی سنج بریکس
مفهوم اصطلاح: چگالی سنج شیشه ای مدرج برای اندازه گیری درصد ساکاروز در آب خالص در 20 درجه سانتی گراد.
اصطلاح انگلیسی: broad bean
اصطلاح فارسی: باقلا
مفهوم اصطلاح: گیاهی است یکساله از خانواده Leguminosae با نام علمی vicia faba. از دانه های آن به صورت طبخ شده و یا مخلوط با مواد غذایی دیگر استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: broasting
اصطلاح فارسی: سرخ کردن فشاری
مفهوم اصطلاح: سرخ کردن مواد غذایی تحت فشار در داخل روغن. این روش ماده غذایی را نسبت به روش معمول سریعتر سرخ میکند. در این روش فشار باعث میشود دمای روغن افزایش یابد بدون اینکه پاشش روغن شروع شود.
اصطلاح انگلیسی: broasting
اصطلاح فارسی: براستینگ
مفهوم اصطلاح: یک روش حرارت دادن تحت فشار
اصطلاح انگلیسی: broccoil
اصطلاح فارسی: کلم گل سبز ، بروکلی
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferar ، که دارای ساقه و جوانه های خوراکی است.
اصطلاح انگلیسی: broil
اصطلاح فارسی: کباب کردن
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن مواد غذایی با شعله یا هوای بسیار داغ که منجر به سرخ شدن سطح آن و به اصطلاح کباب شدن میشود.
اصطلاح انگلیسی: broiling
اصطلاح فارسی: برویلینگ
مفهوم اصطلاح: نوعی روش حرارت دهی مستقیم زیر فشار
اصطلاح انگلیسی: bromelin
اصطلاح فارسی: بروملین
مفهوم اصطلاح: نوعی آنزیم تجزیه کننده پروتینهاست که در آب آناناس یافت میشود.
اصطلاح انگلیسی: broth medium
اصطلاح فارسی: محیط کشت مایع
مفهوم اصطلاح: محیطی است آبکی برای کشت میکروارگانیسمها.
اصطلاح انگلیسی: browing reaction
اصطلاح فارسی: واکنش قهوه ای شدن
مفهوم اصطلاح: چنانچه بر اثر فعالیت آنزیم پلی فنول اکسیداز انجام شود آنرا قهوه ای شدن آنزیمی گویند.
اصطلاح انگلیسی: brown flour
اصطلاح فارسی: آرد قهوه ای
مفهوم اصطلاح: آردی است حاوی قسمتهای مختلف گندم شامل سبوس و جوانه و رنگ آن متمایل به قهوه ای است.
اصطلاح انگلیسی: brown rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی قهوه ای
مفهوم اصطلاح: نوعی بیماری که باعث فساد میوه ها و سبزیها میشود و معمولا بر اثر گونه هایی ازجنس Monilia به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی: brown sugar
اصطلاح فارسی: شکر قهوه ای
مفهوم اصطلاح: از شربت درجه دو کارخانه تولید شکر درست میشود. میتوان از مخلوط کردن شکر سفید ملاس نیز به وجود آورد.
اصطلاح انگلیسی: brownian movement
اصطلاح فارسی: حرکت براونی
مفهوم اصطلاح: حرکت زیکزاکی هیدروکلوئیدها در محلول به سبب نیروهای متنوع سطحی.
اصطلاح انگلیسی: browning reactions
اصطلاح فارسی: واکنش قهوه ای شدن
مفهوم اصطلاح: واکنش شیمیایی که باعث قهوه ای شدن ماده غذایی می شود.
اصطلاح انگلیسی: brucellosis
اصطلاح فارسی: تب مالت
مفهوم اصطلاح: undulant fever
اصطلاح انگلیسی: brussels sprouts
اصطلاح فارسی: کلم تکمه ای
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferae و با نام علمی Brassica oleracea که دارای جوانه های گرد و خوراکی است.
اصطلاح انگلیسی: bucket elevator
اصطلاح فارسی: بالابر سطلی
مفهوم اصطلاح: بالابری است دارای دو بال بالابر و پاییین تر که مواد داخل ظرفهایی قرار میگیرد و در داخل کانالی به بالا کشیده میشود. از این نوع نقاله در سیلوهای گندم و آسیابها استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: buckling of cans
اصطلاح فارسی: کج شدگی درز قوطی ، پیچیدگی درز قوطی
مفهوم اصطلاح: حالتی در قوطیهای حلبی که در اثر فشار داخلی و در جهت درز در ، کج شدگی به وجود می آیدو خسارت دایمی پیدا میکند.
اصطلاح انگلیسی: budding
اصطلاح فارسی: جوانه زدن
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به نوعی تقسیم یاخته ای گفته میشود که در آن یاخته مادر همچنان هویت خود را حفظ میکند و یاخته جدید روی آن تشکیل میشود.
اصطلاح انگلیسی: buffer
اصطلاح فارسی: بافر
مفهوم اصطلاح: محلولی متشکل از یک اسید و نمک بازی همان اسید که قادر است از تغییرات شدید PH جلوگیری کند.
اصطلاح انگلیسی: bulb
اصطلاح فارسی: پیاز
مفهوم اصطلاح: تعداد زیادی برگهای ضخیم که روی هم قرار گرفته و ساقه کوچکی را احاطه کرده اند. در بسیاری از گیاهان در زیر خاک قرار میگیرد. مثل سیر و پیاز خوراکی.
اصطلاح انگلیسی: bulgarian buttermilk
اصطلاح فارسی: دوغ بلغاری
مفهوم اصطلاح: acid butter milk
اصطلاح انگلیسی: Bulgarian milk
اصطلاح فارسی: شیر بلغاری
مفهوم اصطلاح: فراورده شیری تخمیر شده و خیلی ترش که اغلب با لاکتوباسیلوس بولگاریکوس و یا همراه استرپتوکوکوس ترموفیلوس تهیه می شود و بیشتر در کشور بلغارستان یافت می شود.
اصطلاح انگلیسی: bulgur wheat
اصطلاح فارسی: بلغور گندم
مفهوم اصطلاح: گندم پخته و پوست گرفته ای که خشک شده باشد.
اصطلاح انگلیسی: bulk
اصطلاح فارسی: جسم ، توده ، انباشته کردن
مفهوم اصطلاح: جسم ، توده ، انباشته کردن
اصطلاح انگلیسی: bulk culture
اصطلاح فارسی: کشت حجیم (مایه ترش)
مفهوم اصطلاح: به کشت باکتریهای لاکتیک با حجم 50 لیتر گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: bulk density
اصطلاح فارسی: دانسیته توده
مفهوم اصطلاح: دانسیته توده
اصطلاح انگلیسی: bulking agent
اصطلاح فارسی: ماده حجم دهنده
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که باعث ایجاد حجم در مواد غذایی میشود و اثر تغذیه ای زیادی ندارد ، مثل سلولز و ترکیباتی از آن.
اصطلاح انگلیسی: buni
اصطلاح فارسی: قهوه زیر درختی
مفهوم اصطلاح: قهوه ای است که روی درخت میماند و یا زیر درخت میریزد و در همان جا خشک میشود.
اصطلاح انگلیسی: burger
اصطلاح فارسی: کباب تابه ای
مفهوم اصطلاح: در انگلستان به تکه هایی از گوشت که درصد چربی آن کم باشد گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی: burnt
اصطلاح فارسی: طعم سوختگی
مفهوم اصطلاح: طعمی است که در اثر سوختگی مواد غذایی در اثر حرارت دیدن بیش از حد در فرایند چای به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی: bursting stenght
اصطلاح فارسی: مقاومت در مقابل ترکیدن
مفهوم اصطلاح: قدرت یا مقاومت ماده در مقابل فشار بر حسب PSI که با دستگاه آزمون Mullen اندازه گیری میشود.
اصطلاح انگلیسی: butanediole
اصطلاح فارسی: بوتاندیول
مفهوم اصطلاح: ماده ای شیمیایی موجود در کره است طعم و بوی کره را باعث میشود.
اصطلاح انگلیسی: butter
اصطلاح فارسی: کره‌ ، روغن‌ ، روغن‌ زرد ، کره‌ مالیدن‌ روی ، چاپلوسی کردن‌
مفهوم اصطلاح: جزء نا محلول در آب شیر یا مواد غذایی چرب را گویند.
اصطلاح انگلیسی: butter cake
اصطلاح فارسی: کیک روغنی
مفهوم اصطلاح: نوعی کیک است که دارای خواص نرمی و لطافت بر اثر جزء چربی می باشد.
اصطلاح انگلیسی: butter fat
اصطلاح فارسی: چربی شیر
مفهوم اصطلاح: Milk fat
اصطلاح انگلیسی: butter milk
اصطلاح فارسی: دوغ کره
مفهوم اصطلاح: سرم یا مایعی که پس از تشکیل کره از خامه شیرین یا ترش جدا میشود و در روشهای سنتی از زدن ماست رقیق شده با آب و جدا کردن چربی حاصل میشود.
اصطلاح انگلیسی: butter spread
اصطلاح فارسی: کره نرم
مفهوم اصطلاح: کره ای که از نظر بافت به صورت خمیر نرمی تهیه و معمولا در کاسه های پلاستیکی بسته بندی میشود.
اصطلاح انگلیسی: buttermatic
اصطلاح فارسی: کره زن مداوم
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که در مدت کوتاهی خامه 30 تا 50 درصد چربی را به کره تبدیل میسازد.
اصطلاح انگلیسی: button colony
اصطلاح فارسی: پرگنه دکمه ای
مفهوم اصطلاح: به پرگنه کپکهایی گفته میشود که در سطح شیر غلیظ قند دار بسته بندی شده در قوطیهای کنسرو تشکیل میشود.
اصطلاح انگلیسی: butylated hydroxy anisole(BHA)
اصطلاح فارسی: بی. اچ. ا
مفهوم اصطلاح: ماده ضد اکسیداسیون است که در بسیاری از مواد غذایی استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: butylated hydroxy toluene(BHT)
اصطلاح فارسی: بی. اچ. تی
مفهوم اصطلاح: ماده ضد اکسیداسیون است که در برخی مواد غذایی به عنوان نگهدارنده نیز از آن استفاده میشود.
اصطلاح انگلیسی: butyric acid
اصطلاح فارسی: اسید بوتیریک
مفهوم اصطلاح: اسید چرب غیراشباع کوتاه زنجیر
اصطلاح انگلیسی: butyric acid bacteria
اصطلاح فارسی: باکتریهای بوتیریکی
مفهوم اصطلاح: به باکتری هایی گفته میشود که ترکیب اصلی و نهایی تخمیر آنها اسید بوتیریک است
اصطلاح انگلیسی: butyrics
اصطلاح فارسی: باکتریهای بوتیریکی
مفهوم اصطلاح: butyric acid bacteria
اصطلاح انگلیسی: BV
اصطلاح فارسی: مقدار بیولوژیک
مفهوم اصطلاح: مقدار کیفیت پروتئین
آمار: 9,065
: اصطلاحات تخصصی صنایع غذایی, دانلود دیکشنری صنایع غذایی, دیکشنری تخصصی رشته صنایع غذایی, صنایع غذایی, کلمات تخصصی صنایع غذایی, لغات تخصصی صنایع غذایی
نوشتهٔ پیشین دانلود رایگان کتاب گرامر برای مکالمه زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته نوشتهٔ بعدی اصطلاحات حقوقی | لغات حقوقی | اصطلاحات تخصصی حقوقی (۱)

اطلاعات تماس

آدرس دفتر مرکزی : خیابان 13 آبان ، روبروی پژوهشکده تعلیم و تربیت

تلفن دفتر مرکزی : 66396881-021

پشتیبانی تلفنی : 43 10 623 0936

پشتیبانی تلگرام : 6162 177 0937

نماد اعتماد الکترونیک

پرداخت آنلاین

درگاه آنلاین بانک ملت

نوشته‌های تازه

  • قیمت ترجمه انگلیسی به فارسی و دیگر زبانها
  • ترجمه متون تخصصی مدیریت مالی
  • ترجمه متون تخصصی مهندسی هوافضا

چت تلگرام