اصطلاحات و لغات مشترک همه رشته ها (89)
پشته سازیی، توده سازی | Stacking |
سه گوش، مثلثی | Trigonal |
ساییدگی، آزاردهنده، سوزان | Galling |
کاغذ شنی | Grit paper |
آمیخته شده، شکل آیرودینامیکی که در آن اجزای اصلی بدون هیچ خط یا حدو مرز مشخصی به یکدیگر متصل می شوند | Blended |
پرتو | Beam |
کلوخه سازی، متخلخل | Sintered |
برداشتن، جذب کردن، اشغال کردن | Take up |
پراکنده، تنک، گشاد گشاد، کم پشت | Sparse |
فاصله لغزشی | Sliding distance |
ناحیه انتقال (گذار) | Transition region |
انجماد | Solidification |
شیار دادن، شیار دارد کردن | Groove |
سایش چسبناک | Adhesive wear |
شیار سایشی | Wear track |
تازه دریافت شده | As- received |
بازده وزن اکسایش | Oxidation weight gain |
چوب، چسباندن | Stick |
توانایی، قابلیت، قدرت | capability |
ضد تولیدی | counter productive |
غیرشخصی | Impersonal |
یک مرتبه عادتی را کنار گذاشتن، بی مقدمه اعتیاد را ترک کردن | GO COLD TURKEY |
برو بابــا | Go daddy |
بی خیال- سخت نگیر | go easy on that |
برو پی کارت | go fly a kite |
ریگ ته جوی بودن | go for ever |
حسابی رو به راه بودن، قبراق بودن | GO GREAT GUNS |
با دیگران کنار امدن | Go halfway / meet someone halfway |
سریع افت کردن. مثل برق پایین آمدن. شدیدا تنزل کردن | GO INTO A NOSEDIVE |
یک تنه به میدان رفتن | Go it alone |
همین حالا برو | Go now |
دچار فساد اخلاقی شدن | Go off the rails |
دزدیدن | go off with |
بفرمایید-ادامه دادن | Go on |
روزه بگیرید تا سالم بمانید | Go on a fast that stays healthful |
به سفر رفتن | go on a trip |
داشتی می گفتی ، ادامه بده | Go on with the story |
راه خود را رفتن | go one’s own way |
برو بیرون | go out |
مستقیم به راه ادامه دادن | go straight on |
خود را به آب و آتش زدن | Go through fire and water |
از کسی طرفداری کردن ، از کسی جانب داری کردن | go to bat for someone |
مخروبه شدن، به گند کشیده شدن ، به مخروبه تبدیل شدن | go to the dogs |
سنگ تمام گذاشتن، گل کاشتن | go to town |
سفارش به قاپیدن لذت آنی بدون فکر به آینده | the admonition to seize the pleasure of the moment without though for the future |
فرهنگ عامیانه مطالعه سنن داستانها آداب و رسوم یک جامعه | folklore study of the tradition stories customs etc of the community |
تم غالب و تکراری مانند آنچه در یک رمان وجود دارد | a dominant leimotive |
موضوع اصلی | and recurring them as in novel |
درونمایه: عوامل اصلی تکراری در تم یک اثر ادبی و هنری | motif –a recurrent thematic element in an artistic or literary work |