لغات جغرافیا و زمین شناسی بخش 12
اراضی شهری، آندسته اراضی که در محدوده قانونی و حریم استحفاظی شهرها و شهرکها قرار دارند. | urban lands |
برنامه ریزی شهری | urban planning |
نوسازی شهری- بازسازی یا تجهیز مجدد مناطق فرسودۀ شهری از طریق سیاستهای برنامه ریزی و تامین امور مالی از طریق حکومت یا شهرداری | Urban renewal |
انقلاب شهری- این اصطلاح در خاورمیانه برای توصیف پیدایش مراکز شهری به کار برده می شود | Urban revolution |
اندازۀ شهر- اندازه، وسعت فیزیکی شهر و جمعیت شهر می باشد | Urban size |
آستانه ی اندازه ی شهری- نظریه ای که از سوی \” تامپسون\” بر پایه ی مشاهدات شخصی در خصوص شهرهای کوچک و رو به زوال ارائه شد. | Urban size ratchet |
ساخت شهر، استخوان بندی اساسی کالبد شهر محورهای اصلی و تعیین کننده، مراکز اصلی و فرعی و بخشهای مختلف است. | Urban structure |
سیستم های شهری- تحلیل ویژگیهای تشکیل دهندۀ مجموعۀ شهرهایی که تاثیرات متقابلی بین آنها وجود دارد | Urban systems |
حوزه بندی (منطقه بندی) شهری- حوزه بندی عبارتست از تقسیم شهر به حوزه ها یا نواحی بر طبق کاربری حاضر بالقوۀ آنها به منظور کنترل و جهت دهی به کاربری و استفاده از زمینها | Urban zoning |
شهرسازی، کنترل رشد و توسعه یک شهر و ترتیب راهها، ساختمانها و غیره به وسیله یک قدرت محلی آمده است. | urbanism |
شهرنشینی | urbanization |
میزان شهرنشینی- این نسبت از تقسیم تعداد جمعیت شهری به کل جمعیت، ضربدر 100 به دست می آید | Urbanization ratio |
دب اکبر ←خرس بزرگ | Ursa major |
دب اصغر ←خرس کوچک | Ursa minor |
تغییر کاربری- عبارتست از تعیین و تصویب کاربری جدید برای زمینی که در طرحهای مصوب شهری، کاربری دیگری دارد یا کاربری ندارد | Use conversion |
تجهیزات، هر آنچه در زندگی و رفاه ساکنان یک واحد مسکونی ضروری است، مانند : آب، برق، تلفن و غیره. | Utilities |
خلاء قسمتی از فضا که بکلی خالی از ماده باشد. | Vacuum |
وادی مسیل تنگ و معمولاً خشکی که در یک ناحیه کویری واقع شده و فقط هنگام بارندگی های شدید در آن آب جاری می شود . | Vadi |
زون هواده: ناحیه اى است درون زمین بین سطح ایستابى که در آن حفرات توسط آب پر نشده است. این منطقه همچنین منطقه غیر اشباع نیز خوانده مى شود. | Vadose Zone |
دره،چاله باریک و درازی در سطح زمین، معمولاً با یک شیب بالنسبه منظم به سمت پایین رودخانه یا نهری در آن جریان دارد که با تخریب سنگهای سطح زمین دره مربوط را بوجود آورده است | Valley |
کمربند وان آلن محدوده هایی از میدان مغناطیسی زمین که تشعشعات کیهانی زا درون خویش محبوس ساخته و از برخورد آنها به سطح زمین جلوگیری می کنند . | Van allen belt |
روئیدنی ها- جاندارنی به نام گیاه که قسمت بزرگی از پوستۀ زمین را پوشانیده اند | vegetation |
شکاف یا گسل عمودى یا تقریبا عمودى در سنگ که با کانى پر مى شود . | Vein |
بادهای آلیزه بادهای بسامان، که از مناطق نیمه استوائی پرفشار بسوی منطق استوائی کم فشار وی وزد. | Vents Alizes |
ناهید یا زهره-دومین سیاره منظومه شمسی. | Venus |
ورنیه درجه بندی خاصی که بصورت اضافی در کنار لبه پاره ای خط کشها، بارومترها و تئودولیت ها و غیره نصب شده و برای قرائت اعشار کوچکترین تقسیمات اصلی بکار می رود . | Vernier |
قائم خطی که برصفحه ای افقی، عمود باشد . | Vertical |
عکس هوایى گرفته شده با محور نورى دوربین عمود بر سطح مبناى کره زمین. | Vertical Aerial Photograph |
کوچ ارتفاعی، حرکت و جابجایی بین دو محل جغرافیایی دشت و کوهستان انجام می شود. | Vertical migration |
بازالت حفره دار: حفرات و یا سایر بازشدگیها در جریان بازالتى است که در اثر حبابهاب گازهاى به دام افتاده بوجود آمده اند. حفرات معمولا بعدها توسط مواد مختلفى از قبیل کوارتز، آگات، زئولیت و بسیارى از بلورهاى دیگر پر مى شود. | Vesicular Basalt |
وتو به معنای جلوگیری از عمل است و حق وتو حق یا توانایی جلوگیری از انجام کاری است. در این مورد حق وتو به معنای حق یک عضو دائمی شورای امنیت (آمریکا-شوروی-چین-فرانسه و انگلستان ) برای جلوگیری از عمل تصویب شده به وسیله اعضای دیگر است . | Veto |
روستا- مجموعه ای از زیستگاههای روستایی یا املاک کشاورزی که در حد تشکیل یک واحد اداری، بزرگ باشد و یا دست کم، وجود مستقلی داشته باشد | village |
سنبله یا عذرا ششمین صورت فلکی در منطقه البروج. در این صورت بیش از پانصد ابری کشف گردیده و در سال 1936 ابرنواختری در آن ظاهر گردیده است. | Virgo/ virgin |
یک اصطلاح عمومى براى فضاى خالى یا شکافهاى دیگر ایجاد شده در سنگ. علاوه بر فضاهاى خالى، این اصطلاح شامل حفره ها، حفره هاى حاصل از انحلال یا هر باز شدگى اولیه یا ثانویه مى شود . | Void |
منجلاب آب بدبوی و گندیده که در یک جا جمع شود و یا جاییکه آبهای کثیف و بدبو جمع شده باشد . | Voidance water |
مواد فرار: عناصرى که در اثر افزایش فشار و حرارت قابل حل در ماگما بوده و در خلال صعود ماگما بصورت گاز مانند از ماگما خارج شده و به سطح زمین مى رسند. این مواد شامل سولفور، آب، دى اکسید کربن، کلر و فلوئور است. | Volatile |
هوامیز آتشفشانى: ذرات یا قطرات بسیار ریز (به قطر کمتر از یک میکرون) که عمدتا مرکب از اسید سولفوریک و آب است و از طریق تبدیل گازى به ذره اى گاز SO2 به ذرات اسید سولفوریک درون زبانه فورانى أتشفشان تولید مى شوند. | Volcanic Aerosol |
قوس آتشفشانى: قوسى زنجیره اى از آتشفشانهایى که بالاى ورقهفرورانده تشکیل شده اند. | Volcanic Arc |
ریزش خاکستر آتشفشانى: نهشته اى از خاکستر آتشفشانى که در جائى که توسط فوران و باد سقوط مى کنند، باقى مى مانند. | Volcanic Ash Fall |
قطعه آتشفشانى: قطعه سنگ آذرآوارى است با ابعادى بین اندازه یک مشت تا یک ماشین. | Volcanic Block |
بمب آتشفشانى: قطعه سنگ آذرآوارى است که اثرات سردشدگى در هوا بر روى سطح قشر نانى یا خط جریان آن دیده مى شود. | Volcanic Bomb |
مخروط آتشفشانى: توده اى شامل مواد گدازه اى و آذرآوارى که نزدیک مجراى مرکزى آتشفشان قرار دارند. | Volcanic Cone |
گنبد آتشفشانى: توده اى گنبدى شکل از گدازه منجمد شده در اطراف مجراى آتشفشانى که داراى گرانروى بالائى بوده و نمى تواند جریان یابد (گدازه ریولیتى(. | Volcanic Dome |
پوشش فرافکند آتشفشانى: اصطلاحى فراگیر براى تمامى سنگهاى آذرآوارى نهشته شده در کنار آتشفشان بویژه از طریق یک انفجار آتشفشانی. | Volcanic Ejecta Blanket |
بخارهاى آتشفشانى: گازها، بخصوص بخار آب که از مجراى آتشفشانى خارج و یا اینکه از درون گدازه رها مى شوند. | Volcanic Emanations |
زون طویل شده با بیشترین فعالیت آتشفشانى که قوس ماگمایى اصلى را تشکیل مى دهد. | Volcanic Front |
جزیرۀ آتشفشانی- جزیره ای که نزدیک ساحل یک قاره بوده و از نظر ساختمان شباهت تامی با قاره مزبور داشته باشد. مانند جزیره قشم که به سرزمین اصلی خود یعنی ایران شباهت دارد و در واقع به آن پیوسته است | Volcanic island |
گردن آتشفشانى: گدازه منجمد شده اى است که مجراى آتشفشان را پر مى کند(plug) . | Volcanic Neck |
تنوره آتشفشانى: حجره اى عمودى است که از درون آن ماگما و گازها به سطح زمین مى رسند. همچنین نوعى ساخت سنگ آذرینى است که پس از سردشدگى و هوازدگى آتشفشان، این ساخت باقى مى ماند. | Volcanic Pipe |
آتشفشان- کوه یا قله ای معمولا مخروطی شکل که بر اثر روی هم انباشته شدن مواد گداخته ای که از روزنه ای به نام دهانه آتشفشان خارج گردیده است پدید آمده باشد | Volcano |
جبهه گرم- حد میان یک توده هوای سرد و یک توده هوای گرم که تحت شیب ملایمی بر فراز توده هوای سرد قرار گرفته باشد. در چنین وضعیتی انبوهی از انواع ابرها تسکیل گردیده و بارندگی نسبتا کمی را به همراه خواهد داشت | Warm front |
آب بردگی- از میان رفتن عوارض کنار یک رودخانه(مانند پل و تاسیسات مشابه) بدلیل ریزش باران شدید و طغیان رودخانه | Washout |
آب- جسمی است که از ترکیب اکسیژن و وهیدروژن پدید می آید | Water |
چرخه آب: به چرخش آب در یک منبع بزرگ موقتى آب گفته مى شود. این منابع شامل اقیانوس، رودخانه ها و نهرها، یخچالها، آبهاى زیرزمینى و آتمسفر مى باشد. | Water Cycle |
آبکند- آبراهه تنگ و طویلی که بر اثر شسته شدن زمین پدید آمده باشد | Water gap |
توده آب: توده اى از آب که بخشى از اقیانوس یا دریاچه را پر مى کند و با توجه به ویژگیهاى خاص خودش همانند دما و شورى شناخته مى شود. | Water Mass |
سطح ایستابى: سطحى است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است. | Water Table |
آبشار ریزش قائم یا پرشیب آب یک رودخانه از ارتفاع زیاد. | Waterfall |
آب پخشان رشته کوه یا منطقه برجسته ای واقع در میان حوضه و یا آبگیر دو یا چند رودخانه که شاخابه رودخانه های مزبور را از یکدیگر جدا می سازد. | Watershed/divide |
هوا وضعیت جوی یک منطقه در یک زمان معین یا در نظر گرفتن عواملی چون درجه حرارت، نور خورشید، باد، ابر، مه و تبخیر. | Weather |
جغرافیای رفاه،رویکردی در جغرافیای انسانی که بر مسائل نابرابری تأکید دارد. | Welfare geography |
چاه: حفره ایست (گودال، سوراخ، تونل) که معمولا بصورت استوانه اى حفر مى شود و آب را در خود ذخیره میکند. | Well |
اقلیم استوایی مرطوب واقع در کمربند کم فشار استوایی به عرض تقریبا\” ˚10 است. در تمام ماههای سال گرم و مرطوب و در طول سال بطور یکنواخت و احتمالا\” هر روز باران می بارد. | Wet equatorial climate |
گندم گیاهی از تیره گندمیان از نوع تریتیکوم که غذای اصلی و مهمترین جنس در بازار غله جهانی و به احتمال قوی نخستین دانه اهلی شده به دست انسان است . | Wheat |
گندم خیز جایی که در آن گندم فراوان به عمل آید . | Wheat belt |
گرداب،یک گرداب کوچک دایره ای شکل در دریا یا رودخانه ای که از شکل کانال مربوط، یا بوسیله برخورد دو جریان، یا به علل مشابه ایجاد می شود. | Whirlpool |
گردباد ستون در هم پیچنده ای از هوا که براثر گرم شدن سطح زمین و صعود هوای گرم بسوی طبقات بالا پدید آید . | Whirlwind |
باد- جریان افقی هوا با شدتهای متفاوتی از آرام ترین تا شدیدترین آنها که توفند نام دارد | Wind |
باد شکن- پناهگاههای طبیعی یا مصنوعی که جلوی سرعت و شدت باد را بگیرند | Wind break |
گلباد + بادنقش | Wind rose |
بادنما دستگاهی است برای نشان دادن سمت وزش باد | Wind vane |
قشلاق سرزمین گرمی که مردم چادرنشین زمستان را در آن جا به سر می برند . | Winter quarter |
چاه زیر زمینى که به سمت پایین حفر شده باشد. | Winze |
بیگانه سنگ: نمونه اى از سنگ که داراى ترکیب کانى شناسى متفاوتى با سنگ میزبان است. | Xenolith |
ژئومورف- یه نوع بافت سنگ آتشفشانی است که بلورها فاقد سطوح و یالها مشخص بوده و در زیر میکروسکوپ حدود بلورها نامنظم، کروی و یا دندانه ای است | xenomorphe |
یارد واحد انگلیسی برای اندازه گیری مسافت که برابر914399/0 متر است . | Yard |
کلوتک – بقایای باقی مانده بصورت پشته ناشی از سایش بادی بخشی از رسوبها | yardang |
زامبو آدم های دورگه ای که از آمیزش نژادهای سرخ و سایه در آمریکای لاتین بوجود آمده اند. | Zambo |
نقطهاى در کره آسمانى که درست بالاى سر واقع شود. | Zenith |
منطقه، ناحیه، نیسنگ | zone |
منطقه الف-قسمتی از زمین که به واسطه نوع حیوانات یا نباتات آن کاملاً مشخص و متمایز است و یا از نظر رشد پاره ای گیاهان و حیوانات دارای شرایط مناسب باشد. ب- هر یک از پنج منطقه زمین که از نظر آب و هوا طبقه بندی شده است . | Zone/belt |
زو یا دره محلی است که از آن آبهای دائمی یا فصلی می گذرد. در مسیر گریوان دو زو وجود دارد. از یکی بطور دائم آب منطقه گریوان به بش قارداش وبجنورد می رسد و دیگری چون فقط در فصول بارندگی آب دارد به خشکه زو معروف شده است . | zoo |
نرمافزار یا سختافزارى که امکان نمایش نواحى پىدر پى کوچکتر (Zoom in) یا پىدر پى بزرگتر (Zoom out) تصویر را روى دستگاه نمایش تعاملى فراهم مىآورد. 2-فرایند استفاده زوم. | Zoom |
نقشه کش
|
Cartographer
|
کارتوگرافی
|
Cartography
|
نصف النهار مرکزی
|
Central Meridian
|
تونل
|
Channel
|
صخره
|
Cliff
|
قطب نما
|
Compass
|
رز کمپاس
|
Compass Rose
|
تصویرسازی مخروطی
|
Conic Projection
|
صخره
|
Cliff
|
قطب نما
|
Compass
|
رز کمپاس | Compass Rose |
تصویرسازی مخروطی | Conic Projection |
قاره | Continent |
کنتور | Contour |
خلیج | Cove |
تصویرسازی استوانه ای | Cylindrical Project |
درجه | Degree |
دلتا | delta |
بیابان | Desert |
دون | Dune |
نیمکره شرقی | Eastern Hemisphere |
خط استوا | Equator |
مصب | Estuary |
فیورد | Fjord |
نقشه جنگل | Forestry map |
جغرافی | Geography
|
نقشه زمین شناسی
|
Geologic map
|
ژئومورفولوژی
|
Geomorphology
|
ژیزر
|
geyser
|
سیستم مختصات جغرافیایی
|
Geographical Coordinate System
|
گلایزر
|
Glacier
|
جی پی اس | GPS
|
پوسته یخی
|
ice shelf
|
خلیج
|
gulf |
تپه
|
hill |
خط تاریخ بین المللی
|
International Date Line
|
جزیره
|
island
|
تنگه
|
isthmus
|
کلید
|
key
|
لاگون
|
lagoon |
لندمارک
|
land mark
|
عرض جغرافیایی
|
Latitude
|
راهنما
|
Legend
|
طول جغرافیایی | Longitude
|
نقشه
|
map
|
تصویرسازی نقشه
|
map projections
|
مقیاس نقشه
|
map scale
|
مرداب
|
marsh
|
تصویرسازی مرکاتور
|
Mercator Projection
|
نصف النهار
|
meridian
|
مزا
|
mesa
|
کوه
|
Mountain
|
نیمکره شمالی
|
Northern Hemisphere
|
قطب شمال مغناطیسی
|
North Magnetic Pole
|
قطب شمال
|
North Pole
|
واحه
|
Oasis
|
اقیانوس
|
Ocean
|
تصویرسازی ارتوگرافی
|
Orthographic Projection
|
تصویرسازی ارتوفانیک
|
Orthophonic Projection
|
مدار
|
Parallel
|
شبه جزیره
|
Peninsula
|
نقشه فیزیکی
|
Physical map |
دشت
|
Plain |
تصویرسازی مسطح
|
Planar Projection
|
نقشه پلانیمتری
|
Planimetric Map
|
فلات
|
Plateau
|
نقشه سیاسی
|
Political Map
|
حوضچه
|
Pond
|
چمن زار
|
Prairie
|
نصف النهار مبدأ
|
Prime Meridian )
|
تصویر سازی
|
Projection |
چهارگوش
|
quadrangle
|
سلسله
|
range
|
ریف
|
Reef
|
نقشه برجسته
|
relief map
|
مخزن
|
Reservoir
|
رودخانه | river
|
نقشه راه
|
road map |
تصویرسازی رابینسون
|
Robinson Projection
|
مقیاس
|
scale
|
دریا
|
sea
|
سطح تراز دریا
|
Sea Level
|
تصویرسازی سینوسئیدال
|
Sinusoidal Projection
|
تنگه یا بغاز
|
sound
|
منشأ
|
Source
|
نیمکره جنوبی
|
Southern Hemisphere
|
قطب جنوب مغناطیسی
|
South Magnetic Pole
|
قطب جنوب
|
south pole
|
باریکه
|
Strait
|
باتلاق
|
Swamp
|
نقشه توپوگرافی
|
Topographic map
|
شاخه فرعی
|
Tributary
|
رأس سرطان
|
Tropic of cancer
|
رأس الجدی
|
Tropic of Capricorn
|
مدارات
|
Tropics
|
تندرا
|
Tundra
|
آبشار
|
Water fall
|
نقشه هواشناسی
|
Weather map
|
دره
|
Valley
|
آتشفشان
|
Volcano
|
نیمکره غربی
|
Western Hemisphere
|
سرزمین مرطوب، تالاب
|
Wetland |