لغات جغرافیا و زمین شناسی بخش 27
اصطلاح پیرنه نگاه کنید به :Vacant | BAKANT |
اصطلاح ژئوتکنیک ، کاهش عناصر و مواد زاویه دار در اثر عمل شکستن و یا خرد کردن ویا برخورد مواد با یکدیگر که تبدیل به شن وماسه می شوند | BREAK |
اصطلاح مالگاش، بای بوهو، خاک های لاتریتی با نهشته های جدید وبارخیز | BAIBOHO |
اصطلاحی که در مورد پل ها و راه های شوسه به کار می رود | BED ASSISE |
اغلب تخته سنگ ها به عنوان سد طبیعی برای برگردانیدن مسیر آبها و در واقع کور کردن بستر طبیعی آب ها جهت بهره برداری کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد | BENCH UTILIZATION |
افق زیرین خاک A1 خاک پودزولی | BLEKJORD |
انفجار ، سنگ ترکانی، انفجار معدن جهت استخراج سنگ یا مواد معدنی مفید | BLASTING |
ایجاد شکاف کردن، رخنه کردن | BREACH GAP OPENING |
با بیلچه کار کردن | BECHETER |
با دارو ، زمینی که درز وشکاف دارد | BADAREOU |
با دارو، تراس های بلند | BADAREOU |
با داس ، زمین بکر وبایر مترادف | BADASSAS |
بائو ، کوه با توده های سنگی برهنه و عاری از پوشش گیاهی | BAU |
بابینگ تونیت ، از سیلیکاتهای آبدار آهن و کلسیم | BABINGTONITE |
باتاویت، سیلیکات آبدار آلومینیوم ومنیزیوم | BAATAVITE |
باتلاق | BARBOLEU |
باتلاق ، مرداب ، آب های راکد | BARDIT |
باتولیت | BATHOLITE |
باتونین | BATHONIAN |
بادش، ناحیه باتلاقی | BA-DECH |
بادی که باعث پخش لیمون بر سطح زمین می شود | BALAGH |
بار متحرک بستر | BED LOAD |
بار واحد فشار با تنش را گویند | BAR |
بارتونیان، بارتونین | BARTONIAN |
بارمین، ار اشکوب های کرتاسه تحتانی | BARREMIAN |
باریتین ، سولفات باریم، | BARITE |
باریل، بشکه | BARIL |
باریوم | BARIUM |
بازالت ، بازالت ازسنگ های آذرین بیرونی | BASALT |
بازیدومیست ها ، نوعی قارچ است که بوسیله بازید و اسپرهای خود دربیرون سلول های هاگ دار را تولید می کند | BASIDIOMYCETES |
بازیک، موادی که خاصیت بازی دارند | BASIC |
باژوسین، از اشکوب های ژوراسیک میانی | BAJOCIAN |
باستائزیت | BASTAESITE |
بافری تامپونی ، مقاومت جسم در مقابل تغییرات سریع اسیدی یا قلیائی | BUFFERING |
باکتری | BACTERIA |
باکتری رادیس کولا نوع باکتری که به اشکال مختلف دیده می شود و عامل تثبیت کننده ازت هوا است | BACTERIUM RADICICOLA |
باکتری هائی که به شکل چوب کبریت می باشد | BACILLUS |
باهادا، دشت های رسوبی پایکوهی | BAHADA |
باهین، چاله طویل طشتکی کنار دریا که در اثر عمل حفر آب به وجود می آید و به عنوان استحمام می توان از آن استفاده کرد | BAHINE |
بایو، خاک چسبنده ، مرطوب ، لغزنده | BAIOU |
بخش باتلاقی ته مرداب | BARIN |
بدلند، اراضی نامرغوب، زمین های بد | BADLANDS |
بدولین ، زیر اشکوب آپسین کرتاسه تحتانی دوران دوم | BEDOULIAN |
برآمدگی ، برجستگی | BOULEYER |
برآمدگی با تل کوچک تشکیلات اکسید کلسیم که در مزرعه ها دیده می شود | BINOT |
برآمدگی کوچک و مدور گرد | BOLLEX |
براکیدیوم | BRACHIDIUM |
براکیوپودها ، بازوپایان | BRACHIOPODA |
برتراندیت | BERTRANDITE |
برتیریت | BERTHIERITE |
برتیه رین، از کانی های رسی | BERTHIERINE |
برجستگی، استوک دایره ای شکل | BOSS |
برجستگی زمینی که بین دو گودال قرار دارد | BOT |
برجستگی موجود در زمین | BNOULER |
برجستگی های خاکی که دو مرداب یا باتلاق را از هم جدا می کند | BOSSIS |
برف باد آورد، گردو غبار برفی | BIZZARD |
برکه ، مرداب ، چشمه | BOUERE |
برم | BROMINE |
برمور آستیل | BROMIDE ACETYLE |
برواوکیت | BROOKITE |
بروسیت | BRUCITE |
بروکسلین، از تقسیمات چینه نگاری دوران سوم معادل لوتسین تحتانی در بلژیک | BRUXELLIAN |
بروگناتلیت | BRUGNATELLITE |
برونتوتریوم، از پستانداران فسیلی گروه زوج سمان (Artiodactyla) شبیه کردن ها(rhinoceros) | BRONTOTHERIUM |
برونتوزورس، از خزندگان بزرگ دوره ژوراسیک بالائی که در آمریکای شمالی وجود داشته است | BRONTOSAURUS |
برونزیت ، در سیستم ارتومبیک متبلور می شود سختی 5/5 چگالی 3/3 | BRONZITE |
بریاسلا ، از آمونیت هایی که در مرز ژوراسیک زندگی می کرده است | BERIASELLA |
بریاسین، از اشکوب های دوره کرتاسه | BERRIASIAN |
بریلیوم | BERYLLIUM |
بریوزوآ، گروهی از بی مهرگان آبزی بوده که به استثنای تعداد کمی که در آب های شیرین زندگی می کنند بقیه دریازی هستند | BRYOZOA |
بریوورین، از اشکوب های پرکامبرین | BRIOVERIAN |
بسا، واژه بارسلنی ، قسمت کم ارتفاع ستیغ کوهستان را گویند | BAISSA |
بستر استخوانی ، لایه استخوانی شده | BONE BED |
بستر رودخانه ای ونقطه ای که آب به صورت گرداب در می آید | BOUGE |
بسترهای ماسه ای رودخانه های موقتی | BATHA |
بشقاب طشتک | BASIN |
بگودین ، از رخساره های دریاچه ای کرتاسه فوقانی دوران دوم در جنوب غرب فرانسه | BEGUDIAN |
بلاست ، پسوند یا پیشوندیونانی بوده و به معنی شکوفه، جوانه ، یاخته، نطفه است | BLAST |
بلاستوئیدها، بلاستوئیدا ، گروهی از خارپوستان دریائی کاملاً فسیلی می باشند | BLASTOIDEA |
بلاستومینولیت از سنگ های دگرگونی که از سنگ های ماگمائی و یا یک سنگ دگرگونی خرد و متلاشی شده در درجه حرارت کم وبیش بالا مشتق شده است | BLASTOMYLONITE |